آرزم

معنی کلمه آرزم در لغت نامه دهخدا

( آرزم ) آرزم. [ رَ ] ( اِ ) رزم. جنگ. کارزار. ( غیاث اللغات ).
ارزم. [ اَ زَ ] ( اِخ ) موضعی است در دودانگه هزارجریب. ( سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 122 ).

معنی کلمه آرزم در فرهنگ معین

( آرزم ) (رَ ) ( اِ. ) رزم ، جنگ .

معنی کلمه آرزم در فرهنگ فارسی

( آرزم ) ( اسم ) رزم کارزار جنگ .
جنگ کارزار
رزم، کارزار، نبرد، جنگ
موضعی است در دودانگه هزار جریب

معنی کلمه آرزم در فرهنگ اسم ها

اسم: آرزم (پسر) (فارسی) (تلفظ: ārazm) (فارسی: آرَزم) (انگلیسی: arazm)
معنی: جنگ، رزم، کارزار

معنی کلمه آرزم در ویکی واژه

رزم، جنگ.

جملاتی از کاربرد کلمه آرزم

به کام دل آرزمند من یکی سر بر آر ای خداوند من
ز بیم آن که مبادا بمیرم از شادی نگوید ار چه به مرگ من آرزمندست
نشاندند شاه سنندج به تخت که او جفت بودی به آرزمیدخت
سلیم را نبری نام پیش او قاصد بگو کسی به تو بسیار آرزمند است!
زنی جوی فرزانه و شرمگین هشیوار و آرام و آرزمگین
تو را چون سواران دل و شرم نیست جهان را به نزدیکت آرزم نیست
به سمع معجری ای پیک عاشقان برسان حدیث شوق ملاقات و آرزمندی
ابراهیم روحی‌فر فرزند «سلیمان روح‌افزا» پس از «ابوالقاسم طالب زاده» به مدیریت هنرستان عالی موسیقی منصوب شد و تا انقلاب سال ۱۳۵۷ و تعطیلی هنرستان، عهده‌دار این سمت بود. او از نوازندگان ویلن و کنسرت مایستر ارکسترسمفونیک تهران بود. وی در هنرستان عالی موسیقی هنرآموزِ «تکنیک ویلن» بود. از جمله شاگردان او می‌توان به «همایون رحیمیان»، «شهرداد روحانی»، «هادی آرزم»، «محمد شمس»، «علی اکبرپور» اشاره نمود. کتاب «غم خاطرات گذشته، قطعه‌هایی برای ویولن تنها» از آثار او است.
در آب و آتش آرزم و غیرت بال و پر می زد چها با مرغ دل در مستی ای نامهربان کردی
شکوه از بخت و مهر او در دل چه شد آرزم و شرمساری‌ها
رویش ز دیبا نرم‌تر وز فتنه بی‌آرزم‌تر آبی ز آتش‌گرمترکز شعله عطشان پرورد