تخوم

معنی کلمه تخوم در لغت نامه دهخدا

تخوم. [ ت َ ] ( ع اِ ) واحد تُخوم. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). رجوع به تُخوم شود.
تخوم. [ ت ُ ] ( ع اِ ) نشان و حد فاصل میان دو زمین. ( منتهی الارب ). حد. ( المنجد ). ج ِ تَخْم و تُخْم. فواصل میان دو زمین از نشانه ها و حدود. ( از اقرب الموارد ). نشان ها و حدود میان دو زمین. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). مؤنث است. ج ، تُخوم ( علی اللفظ )، تُخُم. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). یا تُخْم و تَخْم و تَخوم و تَخومة، واحد تُخوم است.( منتهی الارب ). ج ِ تُخْم و تَخْم. ( المنجد ) ( اقرب الموارد ). ابن اعرابی و ابن السکیت گویند واحد تَخوم و جمع تُخُم ، مثل رَسول ، رُسُل. ( اقرب الموارد ). رجوع به تخم و ماده قبل و المعرب جوالیقی شود : چون بهرام گور بجانب بلاد ارمنیه میرفت اتفاقاً رهگذر او بر دیهی بود از تخوم ساوه که آنرا طخرود میگویند، بدین دیه آتشکده بنا نهاد... ( تاریخ قم ص 23 ). ازنزدیک تخوم موصل است. ( تاریخ قم ص 181 ). || فلان طَیّب التخوم ؛ ای طَیّب العروق. || جعلت ُ سِرَّک علی تخوم ِ قلبی ؛ ای لااغفله ُ. ( اقرب الموارد ). || حالی که اراده آن را دارند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ج ، تَخوم. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه تخوم در فرهنگ معین

(تُ خُ ) [ ع . ] (اِ. ) حد فاصل میان دو زمین .

معنی کلمه تخوم در فرهنگ فارسی

نشان و حد فاصل میان دو زمین . فواصل میان دو زمین از نشانه ها و حدود . نشان ها و حدود میان دو زمین . جمع تخم .

معنی کلمه تخوم در ویکی واژه

حد فاصل میان دو زمین.

جملاتی از کاربرد کلمه تخوم

در خبر است که همه ذرات موجودات و صفات متلاشیات در وقت سحر که در طلب درد دین از اوطان خویش هجرت کنند، بعد از اوج علی قصد تحت الثری کنند، طائفه از تخوم زمین بدین گلشن بلند بر خرامند و با یک دیگر این ندا می‌کنند که: هل مرّ بک ذاکر، هیچ ذاکری بتو برگذشت؟ هیچ جوینده در راه دین آمد؟
گفتا از بهشت بدر آمدم و خواستم که به دوزخ نظری کنم تا خود چونست، فریشته‌ای را دیدم ازین کریه المنظری، شدید البطشی، خشمگینی، ترش‌رویی، از او بسهمیدم، گفتم ای جبرئیل این کیست که از دیدن وی چنین بترسیدم و از وی رعبی در دل من افتاد؟ جبرئیل گفت این عجبی نیست که ما همه فریشتگان پیوسته ازو همچنین در رعب و ترس باشیم، این مالک است خازن دوزخ که شادی و خرّمی در وی نیافریده‌اند و هرگز تبسم نکرده است، جبرئیل گفت: یا مالک هذا محمّد رسول العرب این پیغامبر آخر الزّمانست رسول عرب، آن گه بمن نگرست و مرا ثنا و تحیت گفت و ببهشت بشارت داد، گفتم یا مالک صفت دوزخ با من بگو، گفت: هزار سال تافته‌اند تا سرخ گشت، پس هزار سال دیگر تافته‌اند تا سپید گشت، پس هزار سال دیگر تافته‌اند تا سیاه گشت، اکنون سیاهست تاریک همچون کوه کوه آتش، خود را بر هم می‌زند و یکدیگر را می‌خورد: «تَکادُ تَمَیَّزُ مِنَ الْغَیْظِ» ای محمّد اگر یک حلقه از آن سلسلهای آتشین بر کوه‌های دنیا نهند همه کوه‌ها از زخم تف آن همچون ارزیر گداخته گردد و بتخوم زمین سفلی فرو شود، گفتم یا مالک طرفی از آن بمن نمای تا ببینم، گوشه‌ای از آن رها کرد، شاخی از شاخه‌های آتش بیرون آمد، سیاه و صعب، از تف و دود آن همه آفاق‌ تاریک گشت و از آن پر شد، هولی عظیم و کاری فظیع دیدم چنانک از وصف آن درمانم و مرا از دیدن آن غشی رسید تا جبرئیل مرا در خود گرفت و مالک را فرمود تا آن را بحال خود باز برد.
قال ابن عباس مع الکروبیین، لها قرون، لهم کعوب ککعوب القنا ما بین اخمص احدهم و کعبه مسیرة خمسمائة عام.» مذهب اهل سنت و اصحاب حدیث در چنین اخبار و آیات صفات، بظاهر برفتن است و باطن تسلیم کردن، و از تفکر در معانی آن دور بودن، و تأویل نه نهادن، که تأویل راه بی راهان است، و تسلیم شعار اهل سنة و ایمانست. و بر وفق این آیت بروایت بو هریره مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت: «فبینا نحن وقوف یعنی یوم القیمة اذ سمعنا حسّا من السماء شدیدا، فهالنا ثم ینزل اهل السماء الدنیا بمثلی من فی الارض من الجن و الانس، حتی اذا دنوا من الارض، اشرقت الارض لنورهم، و اخذوا مصافهم فقلنا لهم فیکم ربنا عز و علا؟ قالوا لا و هو آت. ثم ینزل اهل السماء الثانیة بمثلی من نزل من الملائکة من اهل السماء الدنیا و بمثلی من فیها من الجن و الانس، حتی اذا دنوا من الارض اشرقت الارض لنورهم و اخذوا مصافهم، قلنا لهم فیکم ربنا؟ قالوا لا و هو آت، ثم ینزلون علی قدر ذلک من التضعیف، حتی ینزل الجبّار تبارک و تعالی فِی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِکَةُ و یحمل عرشه یومئذ ثمانیة، و هم الیوم اربعة اقدامهم علی تخوم الارض السفلی و السماوات الی حجزهم، و العرش علی مناکبهم، لهم زجل من التسبیح، یقولون: «سبحان ذی العز و الجبروت، سبحان ذی الملک و الملکوت، سبحان الذی لا یموت، سبحان الذی یمیت الخلائق و لا یموت، سبوح قدوس، رب الملائکة و الروح، سبحان ربنا الاعلی الذی یمیت الخلائق و لا یموت.» فیضع اللَّه تبارک و تعالی کرسیه حیث شاء من ارضه، ثم یهتف بصوته فیقول یا معشر الجن و الانس انی قد انصت لکم، منذ خلقتکم الی یومکم هذا، اسمع قولکم و ابصر اعمالکم، فانصتوا الی، فانما هی اعمالکم و صحفکم، تقرء علیکم منذ خلقتکم، فمن وجد خیرا فلیحمد اللَّه، و من وجد غیر ذلک فلا یلومنّ الّا نفسه.
از تخوم زمین تا نجوم سما دیده در حجر او تربیت ماسوا
روی انّ النبی (ص) قال ل: جبرئیل انّ اللَّه تعالی سمّاک باسماء ففسرها لی، قال اللَّه تعالی فی وصفک: ذِی قُوَّةٍ عِنْدَ ذِی الْعَرْشِ مَکِینٍ مُطاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ فاخبرنی عن قوّتک. فقال: یا محمد رفعت قری قوم لوط من تخوم الارض علی جناحی فی الهواء حتی سمعت ملائکة السماء اصواتهم و اصوات الدیکة ثم قلبتها ظهرا لبطن. قال: فاخبرنی عن قوله: مُطاعٍ قال ان رضوان خازن الجنان و مالکا خازن النیران متی کلّفتهما فتح ابواب الجنّة و النّار فتحاهما لی. قال: فاخبرنی عن قوله: «امین» قال: انّ اللَّه عز و جلّ انزل من السماء مائة و اربعة کتب علی انبیائه لم یاتمن علیها غیری.
و بروایت ابن عباس، مصطفی (ص) گفت: در آسمان دنیا خروسی سپید دیدم سخت سپید، زیر پرهای وی پرهایی سبز بود سخت سبز و شاخ گردن وی فرو آویخته برنگ زمرّد سبز، دو پای وی در تخوم زمین هفتم و سر وی زیر عرش عظیم و گردن وی زیر عرش دو تا در آمده، دو پر داشت چون از هم باز کردی خافقین بپوشیدی، لختی از شب گذشته آن دو پر از هم باز کرد و بهم باز زد و آواز تسبیح برآورد گفت: سبحان الملک القدّوس، سبحان اللَّه الکبیر المتعال، لا اله الّا هو الحیّ القیّوم، چون وی بآواز آمد همه خروسهای زمین بآواز آمدند و پرها بهم باز زدند، چون وی ساکن گشت و خاموش شد همه خروسها ساکن گشتند و خاموش شدند و بعد از آن چون لختی دیگر از شب بگذشت دیگر باره پرها بهم باز زد و این تسبیح گفت: سبحان اللَّه العلی العظیم، سبحان اللَّه العزیز القهار، سبحان اللَّه ذی العرش الرّفیع هم چنان خروسهای زمین بموافقت وی بآواز آمدند. مصطفی (ص) گفت: فلم ازل منذ رأیت ذلک الدّیک مشتاقا الیه ان اراه ثانیة.
فقال: «صدق». و امّا حملة العرش یوم القیمة فهم ثمانیة املاک فی صورة الاوعال فالعرش علی قرونهم. وَ مَنْ حَوْلَهُ هم الحافون الصّافون یسمّون الکرّوبیّین و هم سادة الملائکة. قال ابن عباس: حملة العرش ما بین کعب احدهم الی اخمص قدمه مسیرة خمس مائة عام و یروی «ان اقدامهم فی تخوم الارضین و الارضون و السماوات الی حجرهم و هم یقولون: سبحان ذی العزّ و الجبروت سبحان ذی الملک و الملکوت سبحان الحی الّذی لا یموت سبّوح قدوس رب الملائکة و الرّوح».
مرا صفت کن که دوزخ چون است؟ گفت: یا محمّد! و الذی بعثک بالحق لو أن حلقة من السلسلة التی ذکر اللَّه وضعت علی جبال الدنیا لذابت حتی تبلغ تخوم الارضین السّفلی. یا محمد! ان فی جهنم وادیا تستعیذ باللّه جهنم منه فی کل یوم سبعین مرة، و ان فی الوادی بئرا تستعیذ باللّه ذلک الوادی و جهنم سبعین مرة منها، و ان فی البئر جبا تستعیذ باللّه تلک البئر و ذلک الوادی و جهنم منه سبعین مرة، و ان فی ذلک الجبّ حیة یستعیذ باللّه ذلک الجب و تلک البئر و ذلک الوادی و جهنم فی کل یوم سبعین مرة منها، اعدها اللَّه للفسقة من حملة القرآن من امتک.