بارانک
معنی کلمه بارانک در لغت نامه دهخدا

بارانک

معنی کلمه بارانک در لغت نامه دهخدا

بارانک. [ ن َ ] ( اِ ) گونه ای از غُبیرا و پِسْتَنَک است و آنرا در نور و گرگان بارانک ، در طوالش می اَنْز، در کوهپایه گیلان ( زمک ) راج اربو، در کلارستاق اَلَم دَلی ، در کجور اَلَنْدَری ، در رامسر گارِن و در خلخال مله ، مُلَج میخوانند. این درخت در همه جنگلهای دریای خزر، طوالش ، گیلان ، کلارستاق ، نور، کجور و گرگان یافت شود. در ارتفاع 500 گزی در دینوچال طالش تا2400 گزی آستارا. ( از جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 233 ).

معنی کلمه بارانک در فرهنگ عمید

درختی خاردار با گل های سرخ و سفید و میوۀ کوچکِ سرخ و تلخ مزه که در جنگل های شمال ایران می روید.

معنی کلمه بارانک در فرهنگ فارسی

( اسم ) درختی از تیر. گل سرخیان که خاردار است و دارای گلهای سفید و قرمز و صورتی میباشد . گل آذینش دیهیم است . میوه اش قرمز و کوچک و کمی تلخ مزه است. این گیاه دارای گونه های مختلفی است که در تمام جنگلهای شمالی ایران ( طوالش و گیلان و کلارستاق و نور و کجور و گرگان ) وجود دارد و بیشتر در ارتفاعات فوقانی جنگل دیده میشود می انز راج اربو الم دلی الندری گارن . ملج غبیرای بری .

معنی کلمه بارانک در فرهنگ اسم ها

اسم: بارانک (دختر) (مازندرانی) (طبیعت) (تلفظ: bārānak) (فارسی: بارانک) (انگلیسی: baranak)
معنی: بارانی که قطره های آن کوچک است و به آرامی فرو می بارد، ( در گیاهی ) گیاهی درختی و جنگلی از خانواده ی گل سرخ

معنی کلمه بارانک در دانشنامه عمومی

بارانَک ( نام علمی: Sorbus torminalis ) درختی است از تیره گل سرخ که بومی رشته کوه البرز، بخش هایی از اروپا و قفقاز و آسیای کوچک و جنوب تا شمال باختری آفریقا است.
بارانک درختی تک زی است و در داخل جوامع گیاهی دیگر دیده می شود و چوبش به دلیل داشتن درون چوب قرمز، در خراطی استفاده می شود. چوب بارانک در اروپا قیمت بالایی دارد و به همین دلیل به آن «خاویار جنگل» لقب داده اند.
در گرگان به آن «بارانک»، در تالش «میانْز»، در بخش هایی از مازندران اَلَندَری، در رامسر و شهسوار «گارِن» و در کلاردشت به آن «الم دلی» می گویند. این گونه به صورت پراکنده و اغلب با پلت، شیردار، راش و ممرز، تیپ آمیخته تشکیل می دهد.
این درخت از کوه های قفقاز و البرز تا آناتولی و لهستان تا دانمارک و انگلیس و ولز می روید و در شمال غرب آفریقا نیز دیده می شود.
در ایران، بارانک از جنگل های ارسباران در آذربایجان شرقی تا جنگل های گرگان پراکنده است و از گونه های کمیاب جنگل های شمال ایران به شمار می آید.
بارانک از ارتفاعات میان بند تا بالابند شهسوار دیده می شود و شباهت زیادی به درخت اَلَندَری دارد و تشخیص آن ها مشکل است. از نظر علمی، بارانک و اَلَندَری دو گونه جدا هستند ولی جنگل نشینان، آن ها را یکی می دانند. الندری بیشتر در مناطق مرطوب از جمله در راشستان ها دیده می شود.
از ویژگی های این درخت آن است که ارتفاع آن از گونه های دارویی دیگر زیادتر است. ارتفاع آن به ۳۵ متر و قطرش به نیم متر می رسد.
بارانک در مرحله نابالغ تاجی مخروطی دارد. بعداً به صورت گنبدی با شاخه های رو به بالا در می آید. برگ های آن دارای پهنکی با بریدگی های عمیق و دندانه دار است. برگ ها دارای سه تا پنج جفت لوب دندانه دار مثلثی هستند که به سمت نوک برگ باریک می شوند. اندازه آن ها حدود ۱۰ × ۸ سانتی متر است. دمبرگ به رنگ سبز متمایل به زرد است و ۵–۲ سانتی متر طول دارد. شاخ و برگ در بالا سبز تیره براق و در زیر مایل به زرد است. در پاییز برگ این درخت زرد، قرمز تیره و بنفش می شود.
پوست آن خاکستری کم رنگ تا قهوه ای سیاه است و به صورت صفحات نازک ترک خورده است که پوسته پوسته می شوند. پوست تنه درخت ناصاف بارانک، رنگ خاکستری تیره ولی شاخه های آن رنگ قهوه ای دارد. این درخت دارای شاخه های قهوه ای و براق با جوانه های سبز است. این جوانه ها کروی هستند و به طول ۴–۵ سانتی متر می رسند.
بارانک (سرده). بارانک، تیس، غبیرا ( نام علمی: Sorbus ) نام یک سرده از زیرخانواده مالوئیده است.
معنی کلمه بارانک در فرهنگ عمید
معنی کلمه بارانک در فرهنگ فارسی
معنی کلمه بارانک در فرهنگ اسم ها
معنی کلمه بارانک در دانشنامه عمومی

معنی کلمه بارانک در دانشنامه آزاد فارسی

درختانی از جنس Sorbus متعلّق به خانوادۀ گل سرخ. بارانک در جنگل های اروپا و شمال ایران می روید. این جنس در ایران، شامل چندین گونه است. شاخ وبرگ تازۀ این درخت کم وبیش نارنجی است و سپس خاکستری می شود. S. luristanica (بارانک لرستانی) از درختچه های موجود در نخجوان و غرب ایران، و S. orientalis (الندری، بارانک شرقی) از درختان گرگان و دیگر مناطق شمال است. S. persica (دیو آلبالو) از گونه های قفقاز، ارمنستان و شمال و غرب ایران است. این درخت را سوختال و سه پستان هم می نامند. گونۀ S. graeca را نیز دیو آلبالو یا بارانک خاکستری گویند.
نیز، رجوع شود به:بارانک خاکستری

جملاتی از کاربرد کلمه بارانک

رسانه ها از ربوده شدن والدین لوئیس دیاس، مهاجم کلمبیایی تیم فوتبال لیورپول خبر دادند. این اتفاق در شهر زادگاه این بازیکن در بارانکاس در بخش گویجیرا رخ داد.
روزی شیخ من رضی اللّه عنه از بیت الجن قصد دمشق داشت. بارانکی آمده بود و ما اندر گل به دشواری می‌رفتیم. شیخ را نگاه کردم نعلین و پای جامه خشک بود با وی بگفتم. گفت: «آری، تا من تهمت از راه توکل برداشته‌‌ام و آن را از وحشت حرص نگاه داشته خداوند تعالی قدم مرا از وَحَل نگاهداشته است.»
آدریانا در ۵ ژانویه ۱۹۵۵ در بارانکیلا، کلمبیا به دنیا آمد. مادرش ترزا اوریا اوکامپو و پدرش ویکتور آلبرتو اوکامپو نام دارد. خانواده او به بوئنوس آیرس، آرژانتین نقل مکان کردند، و سپس در سال ۱۹۷۰، در سن ۱۴ سالگی به پاسادنا، کالیفرنیا نقل مکان کردند.
روز شنبه نهم ماه رجب میان دو نماز بارانکی‌ خرد خرد می‌بارید، چنانکه زمین تر گونه‌ می‌کرد. و گروهی از گله‌داران در میان رود غزنین فرود آمده بودند و گاوان بدانجا بداشته، هر چند گفتند: از آنجا برخیزید که محال‌ بود بر گذر سیل بودن، فرمان نمی‌بردند، تا باران قوی‌تر شد، کاهل‌وار برخاستند و خویشتن را بپای آن دیوارها افکندند که به محلّت دیه آهنگران پیوسته است و نهفتی‌ جستند، و هم خطا بود، و بیارامیدند و بر آن جانب رود که سوی افغان شال است بسیار استر سلطانی بسته بودند در میان آن درختان تا آن دیوارهای آسیا، و آخرها کشیده‌ و خرپشته‌ زده و ایمن نشسته؛ و آن هم خطا بود، که بر راه گذر سیل بودند و پیغامبر ما محمّد مصطفی صلی اللّه علیه و سلّم، گفته است: «نعوذ باللّه من الاخرسین الاصمّین‌ » و بدین دو گنگ و دو کر آب و آتش را خواسته است. و این پل بامیان در آن روزگار برین جمله نبود، پلی بود قوی بستونهای قوی برداشته‌ و پشت آن دورسته دکان‌ برابر یکدیگر، چنانکه اکنون است. و چون از سیل تباه شد، عبویه‌ بازرگان آن مرد پارسای باخیر، رحمة اللّه علیه، چنین پلی برآورد یک طاق‌ بدین نیکویی و زیبایی و اثر نیکو ماند؛ و از مردم چنین چیزها یادگار ماند. و نماز دیگر را پل آنچنان شد که بر آن جمله یاد نداشتند و بداشت تا از پس نماز خفتن بدیری‌ و پاسی از شب بگذشته، سیلی در رسید که اقرار دادند پیران کهن که بر آن جمله یاد ندارند. و درخت بسیار از بیخ بکنده‌ می‌آورد و مغافصه‌ در رسید. گله‌داران بجستند و جان را گرفتند و همچنان استرداران، و سیل گاوان و استران را در ربود و به پل رسید و گذر تنگ، چون ممکن شدی که آن چندان زغار و درخت و چهارپای بیک بار بتوانستی گذشت؟