دار زدن

معنی کلمه دار زدن در لغت نامه دهخدا

دار زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) بر دار کردن. بدار کشیدن. حلق آویز کردن.

معنی کلمه دار زدن در فرهنگ معین

(زَ دَ ) (مص م . ) به دار آویختن .

معنی کلمه دار زدن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) بر دار کردن به صلیب آویختن

معنی کلمه دار زدن در دانشنامه آزاد فارسی

دار زدن (hanging)
روشی برای اعدام. محکوم را، معمولاً از ارتفاع ۶۰ سانتی متری تا دو متری، از گردن به طنابی می آویزند. کشیده شدن طناب، موجب تنگ شدن حلقۀ آن و درنتیجه خفگی محکوم می شود. نوع دیگر آن بستن طناب دور گردن اعدامی و خالی کردن ناگهانی زیر پای اوست که منجر به قطع نخاع، شکستن مهرۀ گردن و مرگ محکوم می شود. سابقاً، برای محکومان به مرگ در اروپا چنین مجازاتی رایج بود و هنوز در برخی از ایالت های امریکا و بعضی از کشورهای جهان به کار می رود. این روش اعدام در ۱۹۶۵ در انگلستان منسوخ شد.

معنی کلمه دار زدن در ویکی واژه

به دار آویختن.

جملاتی از کاربرد کلمه دار زدن

در جامکی و راتبه فرمان تو مخصوص در کشتن و بردار زدن حکم تو عام است
وَ مَکَرُوا یعنی الذین احسّ عیسی منهم الکفر. ایشان که عیسی ازیشان کفر معلوم کرده بود، مکر ساختند. و مکر ایشان آن بود که چون عیسی و مادر از میان ایشان بیرون شدند و پس با حواریان بایشان باز آمد و دعوت کرد، ایشان قصد عیسی کردند، و دار زدند، تا وی را بردار کنند، رب العالمین گفت: وَ مَکَرَ اللَّهُ ایشان ساز نهانی ساختند، و اللَّه ساز نهانی ساخت، گفتند که: مکر، سازی بود پوشیده.
نگونسار کردند از آن پس به دار زدندش به تن سنگ و پیکان هزار
منصور انا الحق زد و بر دار زدندش ای دیده در او بنگر و بنگر که چه داریست
در سال ۳۳۰ هجری قمری/۹۴۱ میلادی به دمشق رفت و به «سیف الدوله حمدانی» حاکم حلب پیوست و در زمره علمای دربار او درآمد. فارابی در سال ۳۳۸هجری قمری/۹۵۰میلادی در سن هشتاد سالگی در دمشق وفات یافت. عده‌ای بر این باورند که ابونصر هنگامی که از دمشق به عسقلان می‌رفت به دزدان برخورد. ابونصر گفت: «هر آنچه از مرکب، سلاح، لباس و مال هست بگیرید و با من کاری نداشته باشید.» آن‌ها نپذیرفتند و قصد کشتن او کردند. ابونصر به ناچار با آن‌ها جنگید و کشته شد. امرای شام از حادثه با خبر شدند. ابونصر را دفن کردند و دزدان را بر سر قبر او دار زدند.
که چو حلاج را بدار زدند نه رخش زرد شد نه چهره ترش
سهل است سر خود را بر دار زدن، لیکن اسرار سر عارف گر دار نداند به
بیخودان بانگ اناالحق که درین دار زدند آتشی بود که در خرمن پندار زدند
وی می‌گوید دو بار او را با چشم بسته به پای چوبهٔ دار بردند که یک بار برای ۴۵ دقیقه، طناب دار به گردن او بود و بار دیگر، با چشمان بسته طناب دار به گردنش انداخته و دو نفر دیگر را در کنار او دار زدند. بازجویان با کابل فلزی بیضه‌های او را مضروب کردند، دندان‌هایش را شکستند، سرش را در مدفوعش فرو بردند، دست‌هایش را از پشت می‌بستند و از سقف می‌آویختند، او را محکم به یک صندلی می‌بستند، شب‌های متوالی بیدارش نگاه می‌داشتند و روی بریدگی‌هایش نمک می‌پاشیدند. باطبی می‌گوید برای آنکه دیوانه نشود با بازجویان مقابله می‌کرده‌است.
شونگارت در پایان جنگ در اروپا به اسارت متفقین درآمد. پس از بررسی دربارهٔ سابقه وی، وی متهم به قتل یک خلبان سرنگون شده متفقین (در ۲۱ نوامبر ۱۹۴۴) در انسخده، هلند شد و توسط دادگاه نظامی بریتانیا در اشتاینفورت دادگاهی شد. وی در ۱۱ فوریه ۱۹۴۶ در ارتکاب این جنایت جنگی مجرم شناخته شد و به اعدام با دار زدن محکوم شد. شونگارت توسط آلبرت پیرپوینت در ۱۶ مه ۱۹۴۶ در زندان هاملین اعدام شد.
جان منصور چو در عشق توش دار زدند در رسن کرد سر خود ز رسن می‌نرود
از قید منالید، که در گلشن دهر آزادی را ز سرو، بر دار زدند