انتقاص

معنی کلمه انتقاص در لغت نامه دهخدا

انتقاص. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) کم کردن. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) ( از اقرب الموارد ). || کم شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( مصادر زوزنی ) ( از اقرب الموارد ). || گویند نقصه فانتقص.( از اقرب الموارد ). بشکاف انگشتان آب چکانیدن بر نره. انتفاص. || عیب کردن مردم را. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). عیب کردن کسی را. || حق کسی را کم کردن. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) کمی و نقصان. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه انتقاص در فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) کم کردن . کم شمردن . ۲ - (مص ل . ) کم شدن ، ناقص شدن . ۳ - (اِمص . ) کمی ، نقصان .

معنی کلمه انتقاص در فرهنگ عمید

۱. کم شدن، کمی.
۲. کم کردن.
۳. از حق کسی کاستن.
۴. از کسی عیب جویی کردن.

معنی کلمه انتقاص در فرهنگ فارسی

( مصدر ) . ۱ - کم کردن . ۲ - کم شمردن بکم داشتن . ۳ - ( مصدر ) کم شدن ناقص شدن . ۴ - ( اسم ) کمی نقصان .

معنی کلمه انتقاص در ویکی واژه

کم کردن. کم شمردن.
کم شدن، ناقص شدن.
کمی، نقصان.

جملاتی از کاربرد کلمه انتقاص

قال ابن عباس: لا تخونوا اللَّه بترک فرایضه و الرسول بترک سننه، وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ یحتمل وجهین من الاعراب: احدهما ان یکون جزماً عطفاً علی النّهی ای و لا تخونوا اماناتکم، و الآخر ان یکون نصباً علی جواب النهی بالواو، و ینصب جواب النّهی بالواو کما ینصب بالفاء، و معناه: انّهم اذا خانوا اللَّه و الرّسول فقد خانوا اماناتهم. ابن زید گفت: امانات ایدر دین است و خطاب با منافقان است، که امانت دین بپذیرفتند آن گه در آن خیانت کردند، که بظاهر ایمان نمودند و در باطن کفر داشتند. و الخیانة انتقاص الحق فی خفیة، و اصلها النقصان، یقول خانه و اختانه و تخوّنه اذا تنقّصه.