افشه

معنی کلمه افشه در لغت نامه دهخدا

افشه. [ اَ ش َ / ش ِ ] ( اِ ) بمعنی بلغور باشد و آن غله ایست که در آسیا آن را خورد کنند و بشکنند چنانکه آرد نشود. ( انجمن آراء ناصری ) ( آنندراج ) ( برهان ). گندم نیمه کار در آسیاب که هنوز بحال آردی نیامده است و بلغور را هم گویند. ( فرهنگ شعوری ) :
گندم افشه ای که معهود است
که بود بیشتر ره آوردم.رضی الدین نیشابوری ( از فرهنگ شعوری ).
افشه.[ ] ( اِخ ) از مزارع اروندجرد. ( تاریخ قم ص 139 ).

معنی کلمه افشه در فرهنگ معین

(اَ ش ِ ) (اِ. ) گندم نیم کوفته ، بلغور.

معنی کلمه افشه در فرهنگ عمید

گندم نیم کوفته، بلغور: گندم افشه ای که معهود است / که بُوَد بیشتر رهاوردم (رضی الدین نیشابوری: لغت نامه: افشه ).

معنی کلمه افشه در ویکی واژه

گندم نیم کوفته، بلغور.

جملاتی از کاربرد کلمه افشه

این گیاه بومی ایران است و در حال حاضر در بیشتر نقاط دنیا کشت می‌شود. این گیاه در مناطق مختلف ایران با اسامی مختلفی شناخته می‌شود، از جمله: کاچیره، کاجیره، کاجره، کازیره، کاپیسه، کاژیره، کاغله، کاغاله، کاخلی، قاقلی، هِچْک، پَلْم (با پَلِم به معنای آقطی فرق دارد)، مُعَصفَر، گُل عُصفُر، کافشه، گل کاغذجیله، گل کِویشَک، قرطم، خِسک، خِسق. این گیاه در بعضی از استان‌های جنوبی مانند سیستان و بلوچستان هِچْک ودر کرمان گل خِشت نیز نامیده می‌شود.[نیازمند منبع]