اطراح

معنی کلمه اطراح در لغت نامه دهخدا

اطراح. [ اِطْ طِ ] ( ع مص ) افکندن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). انداختن.( از اقرب الموارد ) ( غیاث اللغات از آداب الفضلا و منتخب ). دور انداختن. ( آنندراج ) . || دور کردن کسی یا چیزی را. ( از اقرب الموارد ). دور گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ): قالی کیف لی باطراح رجل هو یسایرنی منذ دخلت العراق. ( زیادبن ابیه از وفیات ابن خلکان ص 351 س 16 ).

معنی کلمه اطراح در فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) دور انداختن .

معنی کلمه اطراح در فرهنگ عمید

افکندن، انداختن، دور انداختن.

معنی کلمه اطراح در ویکی واژه

دور انداختن.

جملاتی از کاربرد کلمه اطراح

و از این مقدمات معلوم شد که سعدا سه صنف اند: اول کسی که از مبدأ اثر نجابت درو ظاهر بود و باحیا و کرم طبیعت باشد و به تربیت موافق مخصوص گردد و به مجالست اخیار و مؤانست فضلا میل کند و از اضداد ایشان احتراز؛ و دوم کسی که از ابتدای حالت بر این صفت نبوده باشد، بل به سعی و جهد طلب حق کند چون اختلاف مردمان بیند، و بر طلب حق مواظبت نماید تا به مرتبه حکما برسد، یعنی علم او صحیح و عمل او صواب گردد، و آن به تفلسف و اطراح عصبیت دست دهد؛ و سیم کسی که به اکراه او را برین دارند به تأدب شرعی یا به تعلم حکمی.