ارتقاب

معنی کلمه ارتقاب در لغت نامه دهخدا

ارتقاب. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) چشم داشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( صراح ) ( منتهی الارب ). چشم داشتن چیزی یا کسی را. انتظار. ترقب. ( صراح ). || بالا برآمدن. || دیدبانی کردن. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه ارتقاب در فرهنگ معین

( اِ تِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - چشم داشتن ، چشمداشت . ۲ - دیدبانی کردن . ۳ - بالا آمدن .

معنی کلمه ارتقاب در فرهنگ عمید

انتظار کشیدن، انتظار.

معنی کلمه ارتقاب در فرهنگ فارسی

بالابر آمدن ودیدبانی کردن، زیرنظرقراردادن، چشم داشتن ، چشمداشت
( مصدر ) ۱ - چشم داشتن چیزی یا کسی را انتظار . ۲ - دیدبانی کردن . ۳ - با آمدن .

معنی کلمه ارتقاب در ویکی واژه

چشم داشتن، چشمداشت.
دیدبانی کردن.
بالا آمدن.

جملاتی از کاربرد کلمه ارتقاب

تقطع النّار و قیل: محبسا و موضع رصد کالمضمار لحلبة الخیل. الحلبة خیل تجمع للسّباق من کلّ اوب و المضمار: الموضع. قال ابن عباس: انّ علی جسر جهنّم سبعة محابس یسأل العبد عند اوّلها عن شهادة ان لا اله الّا اللَّه، فان جاء بها تامّة جاز الی الثّانی فیسأل عن الصّلاة فان جاء بها تامّة جاز الی الثّالث فیسأل عن الزّکاة، فان جاء بها تامّة جاز الی الرّابع، فیسأل عن الصّوم فان جاء به تامّا جاز الی الخامس، فیسأل عن الحجّ فان جاء بها تامّا جاز الی السّادس، فیسأل عن العمرة فان جاء بها تامّة جاز الی السّابع فیسأل عن المظالم فان خرج منها و الّا یقال: انظروا فان کان له تطوّع اکمل به اعماله، فاذا فرغ به انطلق الی الجنّة. و المرصاد، مفعال من الرّصد و المعنی: انّها ذات ارتقاب لاهلها تراصدهم بنکالها و عقوبتها.
فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا این از منسوخات قرآن است، اخوات و نظائر این در قرآن فراوانند در عفو و صبر و صفح و ارتقاب و تربض، آیت سیف آن همه را منسوخ کرد حَتَّی یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ می‌فرو گذارید تا اللَّه فرمان خویش آرد، و فرمان آن بود که گفت عز و جل قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ الآیة و گفته‌اند که امر اینجا حکم است بعضی را حکم کرد باسلام و بعضی را بسبی و جزیة، و قیل اراد به القیمة فیجازیهم باعمالهم إِنَّ اللَّهَ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ رب العالمین جل جلاله در قرآن ذکر نماز گران مؤمنان فراوان کرد، وانگه نماز ایشان بلفظ اقامت مخصوص کرد، چنانک گفت: أَقِمِ الصَّلاةَ، و أَقِیمُوا الصَّلاةَ و یُقِیمُونَ الصَّلاةَ، و الْمُقِیمِینَ الصَّلاةَ مگر آنجا که ذکر منافقان کرد گفت فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ لفظ اقامت از آن باز گرفت تا تنبیهی باشد مؤمنانرا، که ثواب در معنی اقامت است نه در مجرّد صورت نماز. بزرگان دین از اینجا گفته‌اند که نمازکنان فراوانند اما مقیمان نماز اندک‌اند. و هم ازین باب است که عمر خطاب گفت «الحاجّ قلیل و الرکب کثیر» و معنی اقامت در نماز روی دل خویش فرا حق کردن است، و همگی خویش در نماز دادن، و شرط راز داری بجای آوردن، و از اندیشه‌ها و فکرتها بر آسودن، و الیه الاشارة