اثلم. [ اَ ل َ ] ( ع ص ) نعت است از ثَلَم بمعنی شکستن کناره وادی و رخنه شدن. ( منتهی الارب ). وادی کناره شکسته و رخنه شده. || رخنه شده. ( تاج المصادر ). رخنه دار. || شمشیر و نیزه که در آن جرفه و رخنه شود. || ( اصطلاح عروض ) فعلن چون بزحاف ثلم ( بسقوط فا ) از فعولن خیزداثلم خوانند یعنی رخنه شده. ( المعجم فی معاییر اشعارالعجم ). اثلم. [ اَ ل َ ] ( اِخ ) نام موضعی است و آن را ثلماء نیز گویند. ( منتهی الارب ).
معنی کلمه اثلم در فرهنگ معین
(اَ لَ ) [ ع . ] (ص . ) رخنه دار، رخنه یافته .
معنی کلمه اثلم در فرهنگ عمید
۱. (ادبی ) = ثَلم ۲. [قدیمی] رخنه دار، رخنه یافته. ۳. [قدیمی] شمشیر یا نیزه ای که در آن رخنه ایجاد شده باشد.
معنی کلمه اثلم در فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - وادی کنار شکسته و رخنه شده ۲- رخنه شده رخنه دار. ۳ - شمشیر و نیزه که در آن رخنه شود . ۴ - اثرم نام موضعی