آکندگی

معنی کلمه آکندگی در لغت نامه دهخدا

( آکندگی ) آکندگی. [ ک َ دَ / دِ ] ( حامص ) پُری. انباشتگی. امتلاء معده. رودِل. || جمعیت ، مقابل پراکندگی و تفرقه : روزگار چندان جمعیت و آکندگی را بتفرقه و پراکندگی رسانید. ( تاریخ طبرستان ).
- آکندگی بازو یا ران و جز آن ؛ گوشتناکی او.

معنی کلمه آکندگی در فرهنگ عمید

( آکندگی ) انباشتگی، پُری.

معنی کلمه آکندگی در فرهنگ فارسی

( آکندگی ) ۱ - حالت و کیفیت آکنده عمل آکنده . ۲ - پری معده امتلائ معده رودل . ۳ - جمعیت مقابل پراکندگی تفرقه . ۴ - گوشتناکی پرگوشتی : آکندگی بازو .
پری انباشتگی

معنی کلمه آکندگی در ویکی واژه

پُری، انباشتگی. آکندگی میان اسپهر.‌«ابوریحان‌بیرونی»

جملاتی از کاربرد کلمه آکندگی

تن ما که در خاکش آکندگی است نه در نیستی در پراکندگی است
یکی جمع شد زین پراکندگی تهی کن دل از کیسه آکندگی
یکی جمع شو زین پراکندگی تهی کن دل از کیسه آکندگی
ای غمِ شادی‌شکن پُر شکرست این دهن کز شکرآکندگی ممکنِ گفتار نیست