آغن

معنی کلمه آغن در لغت نامه دهخدا

اغن. [ اَ غ َن ن ] ( ع ص ) از بینی سخنگوی. و کذا ظبی اغن و طیر اغن ، قاله الجوهری. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). آنکه سخن از بینی گوید. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ). آنکه سخن به بینی گوید. ( از تاج المصادر بیهقی ) ( مجمل اللغة ). آنکه سخن در بینی گوید. ( المصادر زوزنی ). منگان. که سخن از بینی گوید. آهویی که برآورد آواز از سوراخ بینی خود. ( یادداشت بخط مؤلف ). آنکه دارای غنه باشد. یقال : «رجل اغن و امراءة غناء». ( از اقرب الموارد ).
- ظبی اغن ؛ آهویی که از بینی آواز دهد. ( از اقرب الموارد ).
|| واد اغن ؛ وادی بسیارعلف که در وی مگس و آواز وی بسیار باشد. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). وادی بسیار علفناک. ( از اقرب الموارد ). کثیرالاشجار. فاذا ذهبت الریح فیها سمعت له غنة.
- مکانی اغن ؛ بسیارگیاه. بسیارمردم. ( یادداشت بخط مؤلف ).
اغن. [ اَ غ َن ن ] ( اِخ ) نام و لقب دو تن باشد: 1- نام یکی از اصحاب طلیحة. 2- لقب یزیدبن اعور. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه آغن در ویکی واژه

(قدیم): بن مضارعِ آغندن. و نیز آکندن. آغن اصطلاحی رایج در دنیای باستان و در زبان معیار باستان به دو بخش آغ - اَن قابل تجزیه است؛ و هنگامی صرف می‌شده که ملکه سفید یا شاهزاده سفید از اسبی پیاده گردد.

جملاتی از کاربرد کلمه آغن

آغنجادزور ۴۴۹ نفر جمعیت دارد و در ارتفاع ۱۶۱۰ متر بالاتر از سطح دریا قرار گرفته است.
آغنجادزور (به ارمنی: Աղնջաձոր) یک روستا در ارمنستان است که در استان وایوتس‌جور واقع شده‌است. آغنجادزور در ۲۳ کیلومتری شمال یغگنادزور، مرکز استان وایوتس‌جور واقع شده است.
لبش برده گرو از ساغر مل تنش همچون حریر آغنده از گل
یواش یواش باخچالارا آغناردیخ