جملاتی از کاربرد کلمه آدم گری
چنان از صورت آدم گریزانم که در معنی نمی خواهم که باشد پیش رو آیینهٔ زانو
ای از ازل ز داغ تو آدم گریسته آدم نه، بلکه جمله عالم گریسته
پی رضای تو آدم گریست سیصد سال که تا ز خنده وصلش گشاده گشت دهن
پریزادی به صد آدم گری نیز ز آدم گوی برده، از پری نیز
شعر را مقصود اگر آدم گری است شاعری هم وارث پیغمبری است»
عشق را ما دلبری آموختیم شیوهٔ آدم گری آموختیم
آدم از جنت فردوس چو برخاک افتاد موی شد بر بدن آدم گریان کپنک
تو ابن آدمی گرت امید رحمتی است میراث دیده گیر ز آدم گریستن