بو گرفتن

معنی کلمه بو گرفتن در لغت نامه دهخدا

بو گرفتن. [ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) بو یافتن چیزی. کسب بو کردن. ( فرهنگ فارسی معین ) :
چو مشک از ناف عزلت بو گرفتم
به تنهایی چو عنقا خو گرفتم.نظامی.|| گندیدن.بدبو شدن. ( فرهنگ فارسی معین ). متعفن شدن. بدبو و عفن شدن. || برشته شدن. قیاس کنید با بو دادن. ( فرهنگ فارسی معین ).

معنی کلمه بو گرفتن در فرهنگ معین

(گِ رِ تَ ) (مص ل . ) گندیدن ، فاسد شدن .

معنی کلمه بو گرفتن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - بو یافتن چیزی کسب بو کردن ۲ - گندیدن بد بو شدن چیزی . ۳ - برشته شدن .

معنی کلمه بو گرفتن در ویکی واژه

گندیدن، فاسد شدن.

جملاتی از کاربرد کلمه بو گرفتن

از طرفی، نیکلای ساینای الحاقی‌بودن آیه را محتمل نمی‌داند. او می‌گوید به احتمال مرگ محمّد در آیات دیگری[یاد ۱۵] هم اشاره شده و قرآن گفته تنها خدا مشخص می‌کند که محمّد تا قیامت زنده بماند یا قبلش بمیرد. داستان انکار مرگ محمّد توسط عمر نسخهٔ دیگری هم دارد که مادلونگ آن را حتی قدیمی‌تر از داستان اول می‌یابد؛ در این داستان عباس، عموی محمّد، است که به عمر یادآوری می‌کند که جنازهٔ محمّد شروع به گندیدن کرده و باید دفن شود.[یاد ۱۶] منابع مسیحی اولیه نیز مطلب مشابهی دربارهٔ بو گرفتن جنازهٔ محمّد نقل کرده‌اند. شومیکر می‌گوید اگر در زمان ساخته‌شدن داستان عباس، آیهٔ ۱۴۴ وجود می‌داشت، او نیز می‌توانست به جای اشاره به بو گرفتن جنازه، آیه را برای عمر قرائت کند.
چون از گل مهر بو گرفتند با خود همه روزه خو گرفتند