معنی کلمه بو ان در لغت نامه دهخدا
بوان. [ ب َ ] ( اِخ ) محلی است در حوالی دژسفید فارس. بخوبی معروف ، چنانکه یکی از جنات اربعه دنیا شمارند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). بوان ، شهر کوچک است و غله بوم و میوه روی و هوای معتدل و آب روان دارد. ( نزهةالقلوب ص 122 ). نام شهری است که مویز و ناردان در آنجا بسیار باشد. ( شرفنامه منیری ). بوان شهرکی است باجامع و منبر. ( فارسنامه ابن البلخی ص 125 ). و رجوع به بوانات و شعب بوان و مرآت البلدان ج 1 ص 296 شود.