معنی کلمه آيين در لغت نامه دهخدا
سیرت اوبود وحی نامه بکسری
چونکه به آئینْش پندنامه بیاکند.رودکی.همه شب بدی خوردن آیین او
دل مهتران پر شد از کین او.فردوسی.مزن رای جز با خردمند مرد
ز آیین شاهان پیشین مگرد.فردوسی.ترا دانش و هوش و رای است و فر
بر آیین شاهان پیروزگر.فردوسی.دگر آنکه آیین شاهنشهان
بیاموخت از شهریار جهان.فردوسی.کنون از ره بیگناهان بما
نگه کن بر آیین شاهان بما.فردوسی.بسر برنهاده کلاه دوپر
به آیین ترکان ببستش کمر.فردوسی.بیاساید از بزم و شادی دو ماه
که این باشد آیین پس از مرگ شاه.فردوسی.جز این است آیین پیوند و کین
جهان را بچشم جوانی مبین.فردوسی.همی دید تا هر یکی برنشست
به آیین چین با درفشی بدست.فردوسی.همه کوهشان بود آرامگاه
چنین بود آیین هوشنگ شاه.فردوسی.جوانی به آیین ایرانیان
گشاده کش و تنگ بسته میان.فردوسی.بسه چیز هر کار نیکو شود
کز آن تخت شاهی بی آهو شود
بگنج و به رنج و بمردان مرد
جز این نیست آیین ننگ و نبرد.فردوسی.تو بصدر اندر بنشسته به آیین ملوک
همچنین مدح نیوشنده و من مدح نواز.فرخی.ساخت آنگه یکی بیوگانی
هم بر آیین و رسم یونانی.عنصری.جشن سده آیین جهاندار فریدون
بر شاه جهاندار فری باد و همایون.عنصری.اما عمرو [ لیث ] چون او [ یعقوب لیث ] برفت سعی کرد تا بیشتری از آیین و سیرت نگاه داشت. ( تاریخ سیستان ).
آیین ملوک عجم از گاه کیخسرو تا بروزگار یزدجرد شهریار که آخر ملوک عجم بوده چنان بوده است که روز نوروز نخست کس از مردمان بیگانه موبد موبدان پیش ملک آمدی. ( نوروزنامه ). چون ایوان مداین تمام گشت نوروزکرد و رسم جشن بجای آورد چنانک آیین ایشان بود... وگفت این آیین بجا ماند. ( نوروزنامه ). و آیین او چنان بود که چون جنگی کردی سپاهی داشتی آراسته و ساخته و ایشان را جامه سیاه پوشانیده. ( نوروزنامه ). شاه شمیران را معلوم شد، شراب خوردن و بزم نهادن آیین آورد. ( نوروزنامه ). و سلطان سنجر را [ غزان ] بگرفتند وهمچنان با خویشتن می آوردند، بر آیین سلطنت ، الاّ آنکه خدمتکاران از آن خویش نصب کردند. ( مجمل التواریخ ).