تناصح

معنی کلمه تناصح در لغت نامه دهخدا

تناصح. [ ت َ ص ُ ]( ع مص ) یکدیگر را نصیحت کردن. ( زوزنی ) ( آنندراج ).

معنی کلمه تناصح در فرهنگ معین

(تَ صُ ) [ ع . ] (مص ل . ) یکدیگر را اندرز دادن ، به هم پند گفتن .

معنی کلمه تناصح در ویکی واژه

یکدیگر را اندرز دادن، به هم پند گفتن.

جملاتی از کاربرد کلمه تناصح

روی ابو برزة الاسلمی قال: قال رسول اللَّه (ص): «رأیت قوما من امتی ما خلقوا بعد و سیکونون فیما بعد الیوم، احبّهم و یحبّوننی یتناصحون و یتباذلون و یمشون بنور اللَّه فی الناس رویدا فی خفیّة و تقیّة، یسلمون من الناس و یسلم الناس منهم بصبرهم و حلمهم، قلوبهم بذکر اللَّه تطمئنّ و مساجدهم بصلاتهم یعمرون، یرحمون صغیرهم و یجلّون کبیرهم و یتواسون بینهم یعود غنیّهم علی فقیرهم و قویّهم علی ضعیفهم، یعودون مرضاهم و یتّبعون جنائزهم»، فقال رجل من القوم فی ذلک یرفقون برفیقهم. فالتفت الیه رسول اللَّه (ص) فقال: «کلّا انه لا رفیق لهم، هم خدّام انفسهم، هم اکرم علی اللَّه من ان یوسّع علیهم لهوان الدنیا عند ربهم، ثم تلی رسول اللَّه (ص): وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْناً.
الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ خلق را بدین فرمایندگان‌اند. مؤذّنان و با طاعت خوانندگان‌اند. متناصحان و یکدیگر را پند دهندگان‌اند.