ترحل
معنی کلمه ترحل در فرهنگ معین
معنی کلمه ترحل در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه ترحل
و قیل: هو دخان یظهر من نار تسوق الناس الی المحشر، تجمعهم بالشام تنزل اذا نزلوا و ترحل اذا رحلوا و هو من نذر الساعة، و عن ابی هریرة قال قال رسول اللَّه (ص) بادروا بالاعمال ستّا: الدّجّال و الدخان و دابة الارض و طلوع الشمس من مغربها و امر العامة و خویصة احدکم.
در منزلی که سایس عدلت نزول کرد با دل بگفت فتنه که وقت ترحلست
عندلیب چرب دستان خیمه زد بر شاخ گل زاغرا از باغ وقت آمد ترحل کردنش
رزق مقسومست لا ترحل به موت محتوم است لا تغفل بهی
اقم یا قلب فیها او ترحل لأمر ما تمثل من تمثل
در کوی وفا گر نکنی عزم توقف صبر از دل من دور کند عزم ترحل
ریش گاو از غایت ... خری انجام کار جای ترحلوا به گور مرده خود رید و رفت
چون کارد زدیش آنگه پیش تو بیفتد مانند دو کاسه که بود پر ترحلوا
گر من فرسی یابم از این جنس که گفتم در حال کنم نزد تو زین شهر ترحل
فیالیت شعری ای ارض ترحلوا و بینی و بین الحی بید اجوبها