انصداع

معنی کلمه انصداع در لغت نامه دهخدا

انصداع. [ اِ ص ِ ] ( ع مص ) شکافته شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). انشقاق. ( از اقرب الموارد ). شکستن. شکافتن. ترکیدن. درز کردن. || جدا شدن. ( یادداشت مؤلف ). || نزد اطبای قدیم انشقاق رگ است در اعضای بدن آدمی جز در سر. ( از بحرالجواهر از کشاف اصطلاحات الفنون ). || در تصوف فرق پس از جمع است به ظهور کثرت و اعتبار صفات آن. ( از تعریفات جرجانی ). || ( اِمص ) شکافتگی. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه انصداع در فرهنگ معین

(اِ ص ِ ) [ ع . ] (مص ل . ) شکافته شدن ، ترکیدن .

معنی کلمه انصداع در فرهنگ عمید

شکافته شدن، ترک خوردن، درز کردن.

معنی کلمه انصداع در فرهنگ فارسی

( مصدر ) شکافته شدن شکستن ترکیدن درز کردن .

معنی کلمه انصداع در ویکی واژه

شکافته شدن، ترکیدن.

جملاتی از کاربرد کلمه انصداع

کوه را گرذره ازحلم تو حاصل شدی کی پذیرفتی ز آسیب زلال انصداع
اگر داری تو قلب و سمع بشنو بیان انصداع الجمع بشنو
انصداع جمع و شعب و صدع در هم بسته ای تا چنان ظاهر شود گنجی که اخفا کرده ای
وَ الْأَرْضِ ذاتِ الصَّدْعِ ای «ذات» الانصداع و الانشقاق بالنّبات و الاشجار و الانهار و جواب القسم: إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ ای انّ القرآن کلام حقّ صدق صحیح جدّ یفصل به بین الحقّ و الباطل و ما هو بالسّفساف و اللّعب و الباطل. ثمّ اخبر عن مشرکی اهل مکة فقال: إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْداً یعنی: فی دار النّدوة حین اجتمعوا علی المکر برسول اللَّه (ص) کما قال: «وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا» الآیة. «وَ أَکِیدُ کَیْداً» ای انتقم منهم فی الدّنیا بالسّیف و فی الآخرة بالنّار، ای اخفی عنهم ما ادبّر فی امرهم. و قیل: کید اللَّه استدراجه ایّاهم من حیث لا یعلمون.