اقتصاد باز
معنی کلمه اقتصاد باز در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه اقتصاد باز
آناتولی بوربسویچ چوبایس (روسی: Анато́лий Бори́сович Чуба́йс؛ زاده ۱۶ ژوئن ۱۹۵۵) است روسیه سیاستمدار و تاجر روسی و یهودی الاصل، مسئول خصوصیسازی در روسیه و به عنوان یک عضو با نفوذ در دهه ۹۰ میلادی در دولت بوریس یلتسین بهشمار میرفت. وی در این دوره، شخصیت اصلی در معرفی اقتصاد بازار و اصول مالکیت خصوصی به روسیه پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی بود.
لیبرالیسم مدرن در عصرِ روشنگری ریشه دارد. بهطور کلی، لیبرالیسم بر حقوق افراد و برابری فرصت، تأکید جدی دارد. شاخههای گوناگون لیبرالیسم، ممکن است سیاستهای متفاوتی را پیشنهاد کنند ولی همهٔ آنها به صورت عمومی در مورد چند قاعده متحد هستند، از جمله گسترش آزادی اندیشه و آزادی بیان، تحدید قدرت دولتها، نقش بسزای قانون، تبادل آزاد ایدهها، اقتصاد بازاری یا اقتصاد مختلط و یک نظام شفاف دولتی. همچنین همهٔ لیبرالها و برخی از هواداران ایدئولوژیهای سیاسی دیگر، از چند شکل مختلف دولت که به آن لیبرال دموکراسی گفته میشود، با انتخابات آزاد و عادلانه و حقوق یکسان همهٔ شهروندان توسط قانون، حمایت میکنند.
پایه و اساس بازسازی میجی، اتحاد ساتسوما-چوشو در سال ۱۸۶۶ بین سایگو تاکاموری و کیدو تاکایوشی، رهبران عناصر اصلاح طلب در دامنههای ساتسوما و چوشو در انتهای جنوب غربی مجمعالجزایر ژاپن بود. این دو رهبر از امپراتور کومی (پدر امپراتور میجی) حمایت کردند و توسط ساکاموتو ریوما به منظور به چالش کشیدن شوگونات توکوگاوا (باکوفو) حاکم و بازگرداندن امپراتور به قدرت گرد هم آمدند. پس از مرگ کومی در ۳۰ ژانویه ۱۸۶۷، میجی در ۳ فوریه بر تخت نشست. این دوره همچنین شاهد تغییر ژاپن از یک جامعه فئودالی به داشتن یک اقتصاد بازار بود و ژاپنیها را با نفوذ دائمی مدرنیته رها کرد.
ولو این بازی را «ناامیدی بزرگ» دانست، زیرا ریچارد گارفیلد و اسکاف الیاس تا مارس ۲۰۱۹ از این شرکت اخراج شدند. گارفیلد گفت که او و الیاس هنوز به آینده بازی خوش بین هستند و به ولو بازخورد و مشاوره میدهند. به دنبال کاهش تعداد بازیکنان، به جای انجام به روزرسانی، ولو گفت که آنان اقدامات بزرگتری در مورد طراحی و اقتصاد بازی انجام خواهند داد.
اردولیبرالها مفهوم اقتصاد بازار اجتماعی را ترویج کردند و این مفهوم نقش قوی دولت را در رابطه با بازار را ترویج میکند و از بسیاری جهات با ایدههای مرتبط با نئولیبرالیسم متفاوت است.[۴]
اقتصاد چین امروزی یک اقتصاد بازار بر مبنای مالکیت خصوصی است. دولت هنوز بر بخشهای استراتژیک زیربنایی اقتصاد همچون تولید انرژی و صنایع سنگین مسلط است اما سرمایهگذاری خصوصی به سرعت در حال افزایش است. از هنگام آغاز آزادسازی اقتصادی در سال ۱۹۷۸ چین یکی از بالاترین رشدهای اقتصادی را در دنیا داشته است. بر اساس آمار صندوق بینالمللی پول رشد سالانه تولید چین از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۰ بهطور میانگین ۱۰٫۵٪ بوده و بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۱ درصد رشد اقتصادی چین معادل مجموع درصدهای رشد اقتصادی کشورهای گروه ۷ (۷ کشور بزرگ صنعتی دنیا) بوده است.
این نظریه به عنوان واکنشی به تئوری مدرنیزاسیون مطرح شد، یک نظریه قبلی توسعه که معتقد بود همه جوامع در مراحل مشابهی از توسعه پیشرفت میکنند، بنابراین مناطق توسعه نیافته امروزی در وضعیتی مشابه با مناطق توسعه یافته امروزی در زمانی در گذشته قرار دارند. و بنابراین، وظیفه کمک به مناطق توسعه نیافته برای خروج از فقر، تسریع آنها در این مسیر مشترک فرضی توسعه، با ابزارهای مختلف مانند سرمایهگذاری، انتقال فناوری، و ادغام نزدیک تر در بازار جهانی است. نظریه وابستگی این دیدگاه را رد کرد و استدلال کرد که کشورهای توسعه نیافته صرفاً نسخههای اولیه کشورهای توسعه یافته نیستند، بلکه دارای ویژگیها و ساختارهای منحصر به فرد خود هستند. و مهمتر از همه، در وضعیت ضعیف تری در اقتصاد بازار جهانی قرار دارند
آندره شلیفر (زاده ۲۰ فوریه ۱۹۶۱) اقتصاددان آمریکایی روسی است که از سال ۱۹۹۱ به عنوان استاد اقتصاد در دانشگاه هاروارد به تدریس مشغول است. شلیفر در سال ۱۹۹۹ برای دومین بار به مدال جان بیتس کلارک دست یافت. فعالیتهای او در سه حوزهٔ: امور مالی شرکتها (اداره شرکت، قانون و امور مالی)، اقتصاد بازارهای مالی (انحراف از بازارهای کارآمد)، و اقتصاد گذار یا انتقالی است.
لیبرالیسم از جانب هر دو طیف چپ و راست مورد نقد واقع شدهاست. در سده ۱۹ کارل مارکس و دیگر کمونیستها اهمیت مالکیت خصوصی و اقتصاد بازار آزاد در لیبرالیسم را مورد نقد قرار دادند و نیز دموکراسی لیبرال و بسیاری آزادیهای شخصی که لیبرالها حیاتی حسابشان میکردند را رد کردند. محافظهکارانی مثل سمیوئل تیلور کولریج به دفاع از کلیسا و ساختار طبقاتی موجود برخاستند و به نقد دولت محدود که وظیفه حفاظت از آزادیهای شخصی و اقتصاد بازار آزاد را داشت پرداختند. فلاسفه کمالگرای آلمانی سده ۱۹ و اوایل سده ۲۰، مثل هگل، شوپنهاور، نیچه و هایدگر نیز لب به انتقاد برخی از عناصر لیبرالیسم گشودند. در جوامع لیبرال دوره معاصر نیز انتقادات از لیبرالیسم به طرق مختلف وجود دارد.