اعسار
معنی کلمه اعسار در فرهنگ معین
معنی کلمه اعسار در فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] تنگدست شدن، نیازمند شدن، به سختی افتادن.
معنی کلمه اعسار در فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) درویش شدن تنگ دست شدن ۲ - ( اسم ) تنگ دستی درویشی : عرضحال اعسار داد .
معنی کلمه اعسار در دانشنامه آزاد فارسی
تنگدستی و ناتوانی شخص در پرداخت هزینه دادرسی یا دین، به نحوی که در اثر عدم کفایت دارایی یا عدم دسترسی به اموالش، به طور موقت، قادر به پرداخت هزینه دادرسی یا دیون خود نباشد. (ماده ۵۰۴ آئین دادرسی مدنی) چنین شخصی را مُعسِر گویند، کسی که مدعی اعسار است باید مراتب را به دادگاه اعلام و ادله و مدارک و شهود خود را اقامه کند و اگر دادگاه آن ها را مکفی بداند حکم به اعسار او صادر می نماید. از تاجر دادخواست اعسار پذیرفته نمی شود. تاجری که مدعی اعسار است، باید برابر مقررات قانون تجارت دادخواست ورشکستگی بدهد. (← ورشکستگی) اگر شخص مُعسر، بعداً از اعسار خارج شود و متمکن گردد، هزینه دادرسی از او وصول می شود (ماده ۵۰۴ـ ۵۱۱ـ ۵۱۴ آئین دادرسی مدنی؛ نیز قانون اعسار مصوب ۱۳۱۳).
معنی کلمه اعسار در دانشنامه اسلامی
واژه اعسار از ریشه «ع ـ س ـ ر» به معنای دشواری، شدت و تنگ دستی و در اصطلاح فقهی، ناتوان شدن مدیون از ادای دین خود بر اثر تنگ دستی است.
معنای افلاس
واژه «اِفلاس» نیز به اعسار نزدیک و بدین معناست که شخص، مال قابل توجهی نداشته باشد.
معسر
به فرد مبتلا به اعسار «مُعْسِر» می گویند.
مفلِس و مفلَّس
...
[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است
ناتوانی مدیون از پرداخت بدهی خود
واژه اعسار از ریشه «ع س ر» به معنای دشواری، شدت و تنگدستی و در اصطلاح فقهی، ناتوان شدن مدیون از ادای دین خود بر اثر تنگدستی است. واژه «اِفلاس» نیز به اعسار نزدیک و بدین معناست که شخص، مال قابل توجهی نداشته باشد. فقیر و معسر را «مُفْلِس» نیز می نامند.
در صورتی که معسر (مفلِس) از سوی حاکم از تصرف در اموال جدیدی که بدست می آورد، ممنوع شود. او را «مفلَّس» می خوانند. به نظر برخی حدّ اعسار این است که شخص، مالی بیش از نفقه خود و افراد واجب النفقه اش نداشته باشد. برخی دیگر بر آن اند که وی باید هیچ مالی نداشته باشد. صریح ترین آیه مربوط به اعسار، 280 سوره بقره/2 است که از معسر به «ذوعُسْرَة» تعبیر کرده است. قرآن در این آیه به برخی احکام اعسار از جمله مهلت دادن معسر و ابرای دین او اشاره کرده است؛ همچنین فقیهان با استناد به آیه مذکور و عموم آیاتی دیگر مباحث و احکام دیگری را در رابطه با اعسار مطرح کرده اند.
فقهای شیعه و اهل سنت به استناد آیه 280 سوره بقره/2 که دستور مهلت دادن به معسر تا حصول گشایشی در وضع اقتصادی او می دهد: «و اِن کانَ ذو عُسرَة فَنَظِرَةٌ اِلی مَیسَرَة» به وجوب مهلت دادن به معسر حکم کرده اند؛ خواه اعسار او با بیّنه ثابت شود یا با حکم حاکم.
نظر مشهور در فقه شیعه و اهل سنت آن است که حکم مزبور عام است و شامل همه دیون می شود؛ ولی برخی فقها و مفسّران گفته اند که این حکم ویژه قرض ربوی است که گرفتن افزوده ربا در آیات پیشین تحریم شده و در اصل قرض و سرمایه، دادنِ مهلت واجب گردیده است؛ ولی در دیون دیگر مهلت داده نمی شود بلکه مدیون زندانی می شود.
از جمله ادلّه آنان آیه 58 سوره نساء/4 است که در آن خداوند به بازپس دادن امانتها به اهلش فرمان داده است: «اِنَّ اللّهَ یَأمُرُکُم اَن تُؤَدُّوا الاَمنتِ اِلی اَهلِها» لیکن برخی این آیه را مربوط به اعیان موجود نزد دیگری می دانند؛ نه دیونی که بر ذمه دیگری است. برخی نیز گفته اند: وجوب مهلت دادن به معسر در قرض ربوی، از آیه استفاده می شود و در دیون دیگر با قیاس و الغای خصوصیت.
همچنین برای حرمت زندانی کردن معسر به آیه 280 سوره بقره/2 استناد شده است. افزون بر این، با اثبات اعسارِ شخص مدیون، مطالبه کردن دین از او و ملازمت و همراهی دائمی با او برای گرفتن طلب، حرام است. برخی از فقهای امامی بر آن اند که به موجب آیه فوق، اگر معسر دارای حرفه ای باشد، کسب کردن بر او واجب نیست زیرا مقتضای مهلت دادن به او چنین است؛ ولی بسیاری از فقها گفته اند: کسی که قادر به تحصیل مال باشد، معسر به شمار نمی رود تا مشمول حکم آیه شریفه گردد پس مقصود آیه، مهلت دادن افراد ناتوان از کسب مال است. برخی احادیث نیز این نظر را تأیید می کند.
[ویکی فقه] اعسار (فقه). ناتوانی در پرداخت بدهی به دلیل تنگ دستی و فقر را اِعسار می گویند و فقها از آن در بابهای تفلیس، قضاء و شهادات بحث کرده اند.
واژه اعسار از ریشه «ع ـ س ـ ر» به معنای دشواری، شدت و تنگ دستی
لسان العرب، ج۹، ص۲۰۲.
واژه «اِفلاس» نیز به اعسار نزدیک و بدین معناست که شخص، مال قابل توجهی نداشته باشد.
معسر
به فرد مبتلا به اعسار «مُعْسِر» می گویند.
مفلِس و مفلَّس
...
معنی کلمه اعسار در ویکی واژه
تنگ دستی.
جملاتی از کاربرد کلمه اعسار
افلاس من بظاهر حالم مسجّلست محتاج عقد محضر اعسار نیستم
و کان عبد اللَّه بن جعفر راوی هذا الحدیث یقول لخازنه: اذهب فخذ لنا بدین فانّی اکره ان ابیت لیلة الّا و اللَّه معی منذ سمعت هذا الحدیث من رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم، و بدان که حقوق مردمان بر دو قسم است: یکی آنک واجب شود بعوض مالی، دیگر آن که واجب شود بی عوض مالی، و حکم هر دو متفاوت است، اما آنچه بعوض واجب شود چنانک افام دهد بکسی یا سلعتی بوی فرو شد، اگر آن کس دعوی اعسار کند از وی نپذیرند، تا آن گه که بینتی شرعی اقامت کند بر اعسار خود، که اصل آنست که وی موسر است بقدر افام که گرفت، و ان سلعت که خرید، تا آن گه که اعسار به بیّنت درست کند، و قسم دیگر آنست که بی عوضی مالی واجب شود، چنانک مهر زن و ضمان دیگری کردن بمالی که بر وی است، اینجا اگر دعوی اعسار کند از وی پذیرند، که اصل نایافت است و ناتوانی، تا آن گه که صاحب حق بیّنتی شرعی اقامت کند بر یسار وی.
لسان العرب و الترک هما فی کاسک المر فناول قهوه تغنی من اعساری و ایساری
وجود نیست بعهد تواش ستم شاید که همچو روز بدان، اژدها کشد اعسار
بطوع من نگشایم کمر ازین خدمت بصدق مدح تو کارم بود نه از اعسار