استعباد
معنی کلمه استعباد در فرهنگ معین
معنی کلمه استعباد در فرهنگ عمید
معنی کلمه استعباد در فرهنگ فارسی
استعجاب ۱ - ( مصدر ) شگفت کردن شگفتی نمودن عجیب شمردن در شگفت شدن بشگفت آمدن . ۲ - ( اسم ) شگفتی تعجب .
معنی کلمه استعباد در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه استعباد
و ابتدا به شرح سیرت ملوک کنیم، گوییم: سیاست ملک که ریاست ریاسات باشد بردو گونه بود و هر یکی را غرضی باشد و لازمی. اما اقسام سیاست: یکی سیاست فاضله باشد که آن را امامت خوانند و غرض ازان تکمیل خلق بود و لازمش نیل سعادت؛ و دوم سیاست ناقصه بود که آن را تغلب خوانند و غرض ازان استعباد خلق بود و لازمش نیل شقاوت و مذمت. و سائس اول تمسک به عدالت کند و رعیت را بجای اصدقا دارد و مدینه را از خیرات عامه مملو کند و خویشتن را مالک شهوت دارد، و سایس دوم تمسک به جور کند و رعیت را بجای خول و عبید دارد و مدینه پرشرور عام کند و خویشتن را بنده شهوت دارد. و خیرات عامه: امن بود و سکون و مودت با یکدیگر و عدل و عفاف و لطف و وفا و امثال آن، و شرور عامه: خوف بود و اضطراب و تنازع و جور و حرص و عنف و غدر و خیانت و مسخرگی و غیبت و مانند آن. و مردمان در هر دو حال نظر بر ملوک داشته باشند و اقتدا به سیرت ایشان کنند، و از اینجا گفته اند که الناس علی دین ملوکهم و الناس بزمانهم اشبه منهم بآبائهم، و یکی از ملوک گوید نحن الزمان.
وَ إِذْ نادی رَبُّکَ مُوسی، ای و اذکر لقومک ایها الرسول قصة موسی اذ کلّمه ربک، ای محمد (ص) قوم خود را خبر کن و ایشان را آگاهی ده از قصه موسی و سخن گفتن با وی لیلة النار آن شب که آتش دید و درخت و خداوند تو با وی گفت: ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ لانفسهم بالکفر و المعصیة و لبنی اسرائیل باستعبادهم و سومهم سوء العذاب، قوم فرعون بدل من القوم الظالمین. أَ لا یَتَّقُونَ الا تخصیص علی الفعل، ای الا یخافون اللَّه سبحانه فیؤمنوا به. و در شواذ خواندهاند: الا تتقون بالتاء، و المعنی قل لهم الا تتقون الا تعبدون اللَّه و توحدونه.
«وَ نَجَّیْناهُما وَ قَوْمَهُما» یعنی بنی اسرائیل «مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ» یعنی من استعباد فرعون ایّاهم و من کرب الغرق.
وَ لَقَدْ نَجَّیْنا بَنِی إِسْرائِیلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهِینِ من استعباده ایاهم و استخدامه لهم و قتله اولادهم، ثم فسّر العذاب، فقال مِنْ فِرْعَوْنَ و قرأ ابو جعفر من فرعون بفتح المیم، فیکون جوابا لقوله: فَمَنْ رَبُّکُما یا مُوسی و قوله: ما رَبُّ الْعالَمِینَ إِنَّهُ کانَ عالِیاً مِنَ الْمُسْرِفِینَ کقوله کُنْتَ مِنَ الْعالِینَ و کقوله: إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ قراءة ابو جعفر، جواب فرعون است که فرا موسی گفت: این خدای شما خود کیست تا نام او برند؟ جواب وی اینست که: من فرعون إِنَّهُ کانَ عالِیاً مِنَ الْمُسْرِفِینَ فرعون خود کیست از این ناپاکی، شوخ گزاف کاری از جمله گزاف کاران.
بندگی در غیب آید خوب و گش حفظ غیب آید در استعباد خوش
او ز استعباد و از انکارشان گاه خوشدل بوده گه خاطر گران
فرمان آمد که یا موسی! تو رسول منی بفرعون و قوم وی که بر خود ستم کردند بکفر و معصیت و بر بنی اسرائیل ستم کردند باستعباد و انواع عذاب، پیغام ما برسان و ایشان را بر توحید خوان و بگوی: أَ لا یَتَّقُونَ بنپرهیزند از خشم و عذاب خدای؟
تأویل دیگر آنست که موسی نعمت شناخت از فرعون بر خود و منّت پذیرفت و اقرار کرد، گفت: لعمری هی نعمة ان عبّدت بنی اسرائیل و ربیتنی و لم تستعبدنی کاستعبادهم، لعمری که این نعمتی است و ترا بر من منّت است که بنی اسرائیل را بردگان گرفتی و مرا برده نگرفتی. وجهی دیگر گفتهاند که این نعمت است و ترا بر من منّت است که بنی اسرائیل را بردگان گرفتی تا من گریختم و باین روز دولت و نبوت افتادم. فبهت فرعون و انقطع و اخذ فی کلام آخر.