ازیز

معنی کلمه ازیز در لغت نامه دهخدا

ازیز. [ اَ ]( ع مص ) سرد شدن. سردی. || سخت جوشیدن. || بجوش آمدن. || شدت سیر. || آواز کردن ابر از دور. || چیزی را سخت جنبانیدن. || درآمیختن چیزیرا. || افروختن آتش. || ( اِ ) جوش. || آواز جوش دیگ. غلغل. پُلغپلغ. بانگ جوشیدن دیگ روئین. ( مهذب الاسماء ). بانگ دیگ جوشان :
آب حاضر باید و فرهنگ نیز
تا پزد آن دیگ سالم در ازیز.مولوی. || بانگ رعد. صوت رعد. تندر. || بانگ و فریاد و ناله. ( برهان ) :
هست از آهم آتش دوزخ ابیز
ناله ای از من ز تندر صد ازیز.منجیک.کرد با او یک بهانه دلپذیر
که شدستم زین کنیزک من نفیر
زان سبب کز غیرت و رشک کنیز
مادر و فرزند دارد صد ازیز.مولوی.صاحب براهین العجم ازیز را ظاهراً فارسی دانسته و به معنی بانگ و ناله گفته است ( براهین العجم ، باب معروفات واوی از زاء نقطه دار )، ولی کلمه عربی است.

معنی کلمه ازیز در فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) به جوش آمدن . ۲ - (اِ. ) غلغل ، صدای جوشیدن دیگ . ۳ - بانگ رعد.

معنی کلمه ازیز در ویکی واژه

به جوش آمدن.
غلغل، صدای جوشیدن دیگ.
بانگ ر

جملاتی از کاربرد کلمه ازیز

چنین استدلال شدهاست که اراگال در اصل با طوفان‌ها و تخریب‌های ناشی از آنان مرتبط بوده‌است. به گفته نیکلا دی زورزی، قسمتی از بخش انوما آنو انلیل که بر آب‌وهوا متمرکز است را می‌توان به عنوان یک فال مربوط به او ترجمه کرد، «ارراگال روزهای سختی را برای زمین به ارمغان خواهد آورد». با این حال، در بیشتر متونی که به او ارجاع داده‌اند، در جایگاه یک خیرخواه به تصویر کشیده شده‌است. او به عنوان یک خدای اختری عمل می‌کرد. در سری طلسم هولبازیزی («شر رفته!») او در کنار خوشه پروین، شباهنگ و مشتری برای بلاگردانی فراخوانده می‌شود. او همچنین به عنوان خدایی مرتبط با [جهان زیرین توصیف شده‌است.
رضای رسول ازیزید است به به آن یک بپیوند وزین یک بجه
غده دشپل باشد و خوکک خنازیز آمده است سلعه کاید برون از زیر گردن هست چخش
آیوتاپا از سامس سراموس چهار فرزند داشت. دو دختر: آیوتاپا، مامئه و دو پسر: گایوس یولیوس ازیزوس وگایوس یولیوس سوهئموس
و خشوع باطن ترسکاری دلست از ذکری و فکری یا از سکری و شکری. رسول خدا چون نماز کردی خشوع باطن وی چنان بودی که جوش دل وی همی شنیدند. چنانک در خبرست و لجوفه ازیز کازیز المرجل من البکاء روزی بمردی برگذشت که اندر نماز بود و بدست با موی بازی میکرد، رسول گفت ع‌
وی در ۱۲ می ۱۹۳۳ وزیر دادگستری زاکسن شد.وظیفه وی "نازیزه"کردن وزارت دادگستری در زاکسن شد.وی پس از تصدی چندین پست حرفه‌ای، در نهایت در ۱۹۳۵ معاون رئیس دادگاه خلق و یک سال بعد، رئیس دادگاه شد.در ۱۹۴۲ رولاند فرایسلر جانشین او شد.
عیسی (ع) بخفت. سنگی فرازیز سر گرفت. ابلیس گفت وی را، «نه به ترک دنیا گفته ای. اکنون پشیمان گشتی؟» گفت، «چه کردم؟» گفت، «سنگ زیر سر نهادی و تنعم کردی» آن سنگ بینداخت. گفت این نیز با دنیا به تو بگذاشتم. و رسول (ص) شراک نعلین نو کرده بود. چون اندر چشم وی منکر آمد بفرمود تا آن کهنه بازآوردند و صدیق چون شیر بخورد بدانست اندر وی شبهتی بود. انگشت به گلو فرو برد تا بیم آن بود که جان وی با آن به هم برآید. چه گویی ندانست که اندر فتوای ظاهر عامه این واجب نیست؟ ولیکن فتوی عامه دیگر است و خطر کار که صدیقان دید باشند دیگر. و عارف ترین خلق خدای تعالی به خدای و به مکر خدای ایشانند. گمان مبر که به هرزه این رنجها برخود نهادند. اقتدا بدیشان کن و اندر فتوای عامه میامیز که آن حدیثی دیگر است.
زان سبب کز غیرت و رشک کنیز مادر فرزند دارد صد ازیز
کان النبی (ص) یصلّی و لجوفه ازیز کازیز المرجل من البکاء.
آب حاضر باید و فرهنگ نیز تا پزد آب دیگ سالم در ازیز