معنی کلمه اربعين در لغت نامه دهخدا
که ای صوفی شراب آنگه شود صاف
که در شیشه بماند اربعینی.حافظ.|| چهل روز از عاشورا رفته. بیستم صفر. || ذواربعة و اربعین ؛ اسقولوفندر . هزارپا.
اربعین. [ اَ ب َ ] ( اِخ ) کوهی است در جنوب ادلب از اعمال حلب ، دارای هوای نیک و آبهای عذب و متنزهات خرم وچهل دیر در آنست و موقع آن در وادی اللجاة است و وجه تسمیه آن به اربعین از این جهت است که چهل راهب راکه آنجا بودند بکشتند و گویند بمناسبت آنکه چهل ناسک را در ناحیه جبل سیناء در اواخر قرن چهارم میلادی بکشتند، آنجا را اربعین خواندند. ( ضمیمه معجم البلدان ). کوهی است در جنوب قصبه اریحا از اعمال حلب و بعضی قبور قدیمه در آنجاست و در جزیرةالعرب پاره ای مواضع نیز بهمین اسم معروف است. ( قاموس الاعلام ترکی ).