آویز کردن

معنی کلمه آویز کردن در ویکی واژه

آویزکردن
آویختن؛ آویزان کردن.
(قدیم): جنگ و جدال کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه آویز کردن

«همان است که قرآن گفته؛ کشتن به شدیدترین وجه، حلق آویز کردن به فضاحت‌بارترین حالت ممکن. تعزیر باید پوست را بدرد، از گوشت عبور کند و استخوان را درهم شکند». (محمد محمدی گیلانی، حاکم وقت شرع و رئیس دادگاه‌های انقلاب اسلامی، دربارهٔ شیوه شلاق‌زدن زندانیان در مصاحبه با روزنامه کیهان، مورخ ۲۸ شهریور ۱۳۶۰)
یکی گوید: که دست آویز کردند قرار خون که در تبریز کردند
این بی‌حمیّتان لشکریان‌ کار نمیکنند و آب می‌ببرند - و دشنام بزرگ این پادشاه این بودی- آخر قرار دادند که حاجبی با سواری چند خیلتاش‌ و دیگر اصناف برفتند؛ و سپاه سالار متنکّر بی‌کوس و علم بدم ایشان رفت و نماز دیگر دست‌آویز کردند و جنگ سخت بود و از هر دو روی چند تن کشته و مجروح شد و شب آلتی باز گشت و بعلیاباد آمد، و گفتند آن شب مقام کرد و داود را بازنمود آنچه رفت و وی از شبورقان بعلیاباد آمد.