آفتاب سوخته

معنی کلمه آفتاب سوخته در ویکی واژه

آفتاب‌سوخته
تیره شده و تغییر رنگ داده بوسیله تابش نور خورشید. لایه‌ای از کل و لایه حاصلخیز بر زمین‌های آفتاب سوختهٔ سواحل خود می‌گستراند. «دریابندری»

جملاتی از کاربرد کلمه آفتاب سوخته

آرام چون سپند نداری به هیچ جای ای آفتاب سوخته روی کیستی
بس که شه چهره برفروخته بود آن گدا ز آفتاب سوخته بود
در آفتاب سوخته گشتند قمریان بر سایه‌های سرو نشستند زاغ‌ها
چرا بدین صفت از آفتاب سوخته‌ای مگر بطرف چمن، آب و آبیاری نیست
بر همه جا تافته چون آفتاب سوخته اوست چه آتش چه آب
لاله ز خون جگر در تپش آفتاب سوخته دامن شده است لعل قبای آمده است