سینه بند

معنی کلمه سینه بند در لغت نامه دهخدا

سینه بند. [ ن َ / ن ِ ب َ ] ( اِ مرکب ) چیزی است که بر بالای خوگیر اسب بر سینه اش بندند. ( آنندراج ) :
کشد سینه بندش از آن در بغل
که لاغرمیان است و فربه کفل.ملاطغرا ( از آنندراج ). || هر جامه ای که سینه و پشت را بدان پوشند. پستان بند زنان. ( ناظم الاطباء ). جامه که زنان بر سینه و پستان بندند و به انواع تکلف میباشد. ( یادداشت بخط مؤلف ). پارچه ای که زنان پستان خود را بدان پوشانند. پستان بند. ( فرهنگ فارسی معین ). || لباسی کوتاه و بی آستین که غالباً بر روی پیراهن و در زیر سایر البسه کودکان را پوشانند. ( یادداشت بخط مؤلف ). پارچه ای باشد که در گلوی طفلان بندند تا رختشان از لعاب ضائع نشود. ( آنندراج ).
- سینه بند عدالت ؛ قطعه پارچه قلاب دوزی اعلایی است که به اندازه ده گره مربع میباشد و کاهن بزرگ بر سینه خود قرار میدهد و از دو قطعه پارچه قلاب دوزی که ایفورد از آن ساخته میشد، ترتیب داده شده بود. دارای رویه و آستری بود کیسه مانند که برویه آن دوازده قطعه از سنگهای گرانبها که بر هر یک از آنها یکی از اسماء اسباط دوازده گانه محکوک بود، تعبیه کرده باشند.( از قاموس کتاب مقدس ).

معنی کلمه سینه بند در فرهنگ معین

( ~. ) (اِمر. ) پارچه ای که زنان پستان خود را بدان پوشانند، پستان بند، کُرسِت .

معنی کلمه سینه بند در فرهنگ عمید

سینه پوش، پارچه ای که بر روی سینه ببندند.

معنی کلمه سینه بند در فرهنگ فارسی

پارچه ای که زنان پستان خود را بدان پوشانند پستان بند .
چیزی است که بر بالای خو گیر اسب بر سینه اش بندند . یا هر جامه ای که سینه و پشت را بدان پوشند .

معنی کلمه سینه بند در ویکی واژه

reggiseno
پارچه‌ای که زنان پستان خود را بدان پوشانند؛ پستان بند، کُرسِت.

جملاتی از کاربرد کلمه سینه بند

گل را چه کنم که بی جمالت در سینه بنده خار خارست
بهترین تخمی که در سینه بندگان ریختند تخم اسلام است. عزیزترین مرغی که از آشیان ازل برخاست و در هوای اقبال بپرید مرغ اسلام است، شریف‌ترین بارانی که از ابر حقیقت بر عالم دل بارید باران اسلام است. گفته عزیزان است که: اسلام جبّار صفت است، جبّار صفتی باید، عالی همّتی، بزرگ قدری، که دستش بر قدّ او رسد. مهره مار افعی در دماغ مور خرد مجوی که نیابی، کبریت احمر در طبل پیر زنان چه جویی؟
سینه بنده جای تو، دیده به زیر پای تو ما همه در هوای تو، تو به هوای کیستی؟
بدری زان کفن بر سینه بندی خراباتی ز جانت درگشاید
لباس او شامل کفش‌های سفید، جوراب‌های سیاه و سفید، یک لباس ارغوانی و صورتی که به دامن می‌رسد، سینه بند او مانند دو رشته دور گردن او پوشش داده شده‌است، دو دستکش سفید که دست‌هایش را پوشش داده‌است، دو دستکش بنفش از ساعد دست تا نرم‌ترین قسمت دست می‌رسد و هم چنین دو گل سفید در موهای ا در سمت راست تعبیه شده‌است.
خرد با کدویی که بر سینه بندد ز آب گرانسنگ می چون برآید
قوله: «اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ» هر منزل که سلطان آنجا فرو خواهد آمد فراش باید که از پیش برود و آن منزل بروبد، از خاشاک و خس پاک کند، چهار بالش سلطان بنهد، تا چون سلطان در رود، کارها ساخته بود و منزل پرداخته، چون سلطان عزت الّا اللَّه بسینه بنده نزول کند فرّاش لا اله از پیش بیاید، و ساحت سینه بجاروب تجرید و تفرید بروبد و خس و خاشاک بشریّت و آدمیّت و شیطنت نیست کند و بیرون او کند آب رضا بزند، فرش وفا بیفکند، عود صفا بر مجمره و لا بسوزد، چهار بالش سعادت و دست سیادت بنهد، تا چون سلطان الا اللَّه در رسد، در مهد عهد بر سریر سر تکیه زند. شعر: