سپوخته

معنی کلمه سپوخته در لغت نامه دهخدا

سپوخته. [ س ِ / س َ / س ُ ت َ ] ( ن مف ) بزور فروبرده. ( برهان ). اندرون کرده. ( صحاح الفرس ). || بزور برآورده. || خلانیده. ( برهان ) :
دیده تنگ دشمنان خدای
بسنان اجل سپوخته به.سعدی ( گلستان ).|| درنشانده. ( صحاح الفرس ). || سوراخ کرده. || مهمیززده. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه سپوخته در فرهنگ معین

(س تَ یا تِ ) (مف . ) ۱ - جماع شده . ۲ - فرو کرده .

معنی کلمه سپوخته در فرهنگ عمید

خلانیده، فروکرده شده، سپوزیده.

جملاتی از کاربرد کلمه سپوخته

در روایات آمده‌است جانوری که آلت جنسی در او سپوخته شده‌است، نجس و حرام‌گوشت است. اگر گوشتی باشد (مانند گوسفند و شتر و گاو که گوشتش حلال و رایج باشد) باید بکشند و جسدش را بسوزانند. اگر گوشتی نبود و سواری بود (مانند خر و اسب) باید به شهر دیگری ببرند و به دیگران بفروشند.