رکاب در
معنی کلمه رکاب در در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه رکاب در
صحبت آینه و عکس بود پا به رکاب در دل و دیده خیال تو چسان صورت بست؟
نهاده بر او زین ز چرم پلنگ رکاب دراز و جناح خدنگ
همچون رکاب در قدمش خواستم شدن پیچید ابرش نظرش را ز ما لگام
دولت شود ز پله تمکین گران رکاب در کوه قاف شوکت عنقاست بیشتر
برد حسد بر رکاب حلقه چشمم ترک مرا پا چو در رکاب درآمد
برق سبکعنانی و کوه گران رکاب در هیچ جا نه و همه جا آرمیدهای
کند ز راه نیاز آفتاب پابوسش که پا هنوز نکرده است در رکاب درست
بست عهد و پا تهی کرد از رکاب در جهان افتاد شور و انقلاب
بزیر سایه طوبی غنوده ام یعنی نه در عنان شتابم، نه در رکاب درنگ
ز باده ای که حریفان سبو سبو خوردند به نیم دور شدی پای دررکاب دریغ