دنگال

معنی کلمه دنگال در لغت نامه دهخدا

دنگال. [ دَ ]( ص نسبی ) ( از: دنگ ، آلت برنج کوبی + َال ، پسوند نسبت ) اسب درازگردن بی اندام. ( آنندراج ). || سخت فراخ و بزرگ : اتاقی دنگال ؛ خانه سخت فراخ. اتاقی بغایت فراخ و بزرگ با سقفی بلند. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه دنگال در فرهنگ معین

(دَ ) (ص . ) وسیع ، جادار.

معنی کلمه دنگال در فرهنگ فارسی

اسب دراز گردن بی اندام .

معنی کلمه دنگال در ویکی واژه

وسیع، جادار.

جملاتی از کاربرد کلمه دنگال

در سال ۱۲۴۰ میلادی، ابوالفضایل نویسندهٔ قبطی اهل مصر، با ترکیب بخش‌هایی از قوانین انجیل، یهودیت و امپراتوری بیزانس، قانون جدیدی را به زبان عربی به رشته تحریر درآورد. شواهد تاریخی نشان می‌دهد که این قانون در حدود سال ۱۴۵۰ میلادی به کشور حبشه (اتیوپی) وارد شده و نخستین بار در زمان سلطنت سارسا دنگال امپراتور اتیوپی به عنوان قانون اساسی کشور به اجرا درآمده بوده‌است. قانون اساسی اتیوپی بیش از ۴۰۰ سال در این کشور اجرا می‌شد تا اینکه هایله سلاسی اول در سال ۱۹۳۱ قانون اساسی جدیدی را جایگزین آن نمود.[نیازمند منبع]