دندان زدن

معنی کلمه دندان زدن در لغت نامه دهخدا

دندان زدن. [ دَ زَ دَ] ( مص مرکب ) با دندان گاز زدن چیزی را. به دندان گاز گرفتن. فروبردن دندان در چیزی. ( یادداشت مؤلف ). || کنایه از گزیدن. ( آنندراج ) :
گر تو ای شاه مرا در دهن شیر کنی
تا مرا گاه طپانچه زند و گه دندان.فرخی ( از آنندراج ).امتحان بیکارباشد آن دل چون سنگ را
بیضه فولاد مستغنی است از دندان زدن.صائب ( از آنندراج ). || آزار رساندن. گزند رساندن :
آتش ابراهیم را دندان نزد
چون گزیده حق بود چونش گزد.مولوی. || ضربه زدن با دندان ( در فیل ) : فیل دندان بزد و او را به دو نیم کرد. ( تاریخ بیهقی ). || مقابله و برابری کردن. کنایه از برابری کردن است. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) :
ای بسا خصم که با شیر همی زد دندان
خدمت او به ضرورت ز بن دندان کرد.امیرمعزی ( از آنندراج ).|| خصومت ورزیدن و کینه خواستن. ( ناظم الاطباء ) ( از انجمن آرا ) ( برهان ). کنایه از جنگ کردن است. || خوردن. ( از آنندراج ). با نوک دندان پاره ای از چیزی را کندن و خوردن. ( یادداشت مؤلف ). || چسبیدن. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ).

معنی کلمه دندان زدن در فرهنگ معین

( ~. زَ دَ ) ۱ - گزیدن . ۲ - گاز زدن . ۳ - (کن . ) خصومت ورزیدن ، کینه خواستن . ۴ - (کن . ) برابری کردن . ۵ - (کن . ) چسبیدن . ۶ - میل کردن ، طمع کردن .

معنی کلمه دندان زدن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - گزیدن . ۲ - گاز زدن . ۳ - خصومت ورزیدن کینه خواستن . ۴ - برابری کردن . ۵ - چسبیدن . ۶ - میل کردن طمع کردن .

جملاتی از کاربرد کلمه دندان زدن

امتحان بیکار باشد آن دل چون سنگ را بیضه فولاد مستغنی است از دندان زدن
گفتگوی پوچ را بی پرده سازد امتحان تخم چوبین زود رسوا گردد از دندان زدن