داو دادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) نوبت بازی دادن در نرد و شطرنج. || مجال دادن. مهلت دادن. گذاردن : هر خری در خرمنش میکرد گاو کشته را هرگز سگان ندهند داو.مولوی.
معنی کلمه داو دادن در فرهنگ معین
(دَ ) (مص م . ) حق تقدم برای حریف قایل شدن .
معنی کلمه داو دادن در فرهنگ فارسی
( مصدر ) حق تقدم برای حریف قایل شدن ( در بازی و قمار ) نوبت به دیگر دادن .
معنی کلمه داو دادن در ویکی واژه
حق تقدم برای حریف قایل شدن.
جملاتی از کاربرد کلمه داو دادن
ملک وزیر سوم را گفت:« رای تو چیست؟» گفت: «من ندانم که ایشان چه میگویند، لکن آن نیکوتر که جاسوسان فرستیم و منهیان متواتر گردانیم و تفحص حال دشمن به جای آریم و معلوم کنیم که ایشان را به مصالحت میلی هست، و به خراج از ما خشنود شوند و ملاطفت ما را به قبول استقبال نمایند. اگر از این باب میسر تواند گشت، و بوسع طاقت و قدر امکان در آن معنی رضا افتد، صلح قرار دهیم و خراجی التزام نماییم تا از بأس ایشان ایمن گردیم و بیارامیم؛ که ملوک را یکی از رایهای صائب و تدبیرهای مصیب آنست که چون دشمن به مزید استیلا و به مزیت استعلا مستثنی شد، و شوکت و قدرت او ظاهر گشت و خوف آن بود که فساد در ممالک منتشر گردد، و رعیت در معرض تلف و هلاک آیند کعبتین دشمن به لطف باز مالند و مال را سپر ملک و ولایت و رعیت گردانند، که در شش در داو دادن و ملکی بندبی باختن از خرد و حصافت و تجربت و ممارست دور باشد .