داغدار

معنی کلمه داغدار در لغت نامه دهخدا

داغدار. ( نف مرکب ) دارای داغ. بداغ. نشان دار. دارای نشان. مسوم. علامت دار. متسوم. ( منتهی الارب ). الشیخ المتوسم ؛ المتجلی بسمةالشیوخ. ( منتهی الارب ). || داغ بر اندام. صاحب داغ. آنکه بر تن او داغ نهاده باشند :
هر که زآن گور داغدار یکی
زنده بگرفتی از هزار یکی
چونکه داغ ملک بر او دیدی
گرد آزار او نگردیدی.نظامی.داغ تو داریم و سگ داغدار
می نپذیرند شهان در شکار.نظامی.نه این زمان دل حافظ در آتش هوس است
که داغدار ازل همچو لاله خودروست.حافظ. || لکه دار. معیب. ( از آنندراج ). عیب دار. ( شرفنامه منیری ). || فرزندمرده. مصاب بمرگ عزیزی یا فرزندی. مرگ نزدیک خویش دیده : دلی داغدار، ماتم دیده. مصیبتی برصاحب آن وارد شده.
- داغدار بستان ؛ بلبل. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ).
|| دارای رنگی جز رنگ متن سرخ یا سیاه. چون : اسبی داغدار یا لاله داغدار.
- داغدار بستان ؛ کنایه از گل لاله و شقایق است. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ).
- داغ لاله ؛ سیاهی انتهای گلبرگهای سرخ لاله :
همچو داغ لاله چسبیده ست صائب بر جگر
آه مااز بسکه نومید از در گردون شده ست.صائب.- لاله داغدار ؛ لاله که درون آن سیاهست ، لاله که بر گل برگ آن خالهای سیاه است. رجوع به لاله شود.
|| کنایه از عاشقی است که بوصل نرسد و بهجران گذراند. ( لغت محلی شوشتر نسخه خطی ).
داغدار. ( اِخ ) دهی است از دهستان قره باشلو. واقع در 8هزارگزی باختر شوسه عمومی قوچان به دره گز. جلگه و معتدل و دارای 389 سکنه است. آب آنجا از چشمه است و محصول آنجا غلات و بنشن. شغل اهالی آنجا زراعت و قالیچه و گلیم بافی است و راه آنجا مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

معنی کلمه داغدار در فرهنگ معین

(ص فا. ) داغدیده .

معنی کلمه داغدار در فرهنگ عمید

۱. دارای داغ، چیزی که در آن اثر داغ و لکه باشد.
۲. [مجاز] داغ دیده، مصیبت زده.

معنی کلمه داغدار در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - دارای داغ چیزی که دارای داغ و لکه باشد . ۲ - داغدیده
دهی است از دهستان قره باشلو

معنی کلمه داغدار در فرهنگستان زبان و ادب

{bereaved} [روان شناسی] ویژگی فرد دچار احساس داغ داری

جملاتی از کاربرد کلمه داغدار

در فروردین و اردیبهشت سال ۱۴۰۰ نیز اقداماتی از سوی نظام حاکم بر ایران جهت تخریب و تغییر کاربری این قبرستان انجام شد که با مخالفت مادران داغدار خاوران و مجامع حقوق بشری مواجه شد.
منگر به چشم کم به دل داغدار ما فانوس شمع طور بود لاله زار ما
اکبر محسنی سرانجام در بامداد روز ششم مرداد ماه ۱۳۷۴، دور از وطن به عالم باقی شتافت و مشتاقان موسیقی اصیل ایرانی را داغدار کرد. خانواده و فرزندان وی پس از مرگش، کتابی موسوم به الههٔ ناز را در شرح احوال و آثار او و در بزرگداشت یاد و خاطره اش انتشار دادند.
آب بقا باد بر او ناگوار کز پی نان است سگ داغدار
شد شب عیدی، جگرم داغدار طفلک من، مانده به زیر آوار
در تو از آتش دمد گلهای گوناگون بسی تا شود کیمخت اسبان لالهای داغدار
لالۀ رخسار تو شمع جهانسوز من سینه از او داغدار، مرغ دل از وی کباب
چار مه زین پیش کز انبوه اندوه و محن هر دلی بد داغدار و هر تنی بد سوگوار
گل شکایت نشکفته و شکفته کلیم دل پر آبلهٔ داغدار من دارد
برون کنم ز جگر خار خار گلشن را نظاره جگر داغدار خویش کنم
دست مزن تا نشود زینهار عارضِ من لاله صفت داغدار
از ابر، تخم سوخته افسرده تر شود مرهم چه می کند جگر داغدار من
احسان حاج‌صفی، کاپیتان تیم ملی فوتبال ایران، در نشست خبری پیش از بازی با انگلیس صحبت‌های خود را این‌گونه شروع کرد: «به نام خدای رنگین‌کمان». این عبارت ارجاعی بود به ویدیویی از کیان پیرفلک، کودک ۱۰ سالهٔ ایذه‌ای، که چند روز پیش کشته شده بود. او در ادامهٔ صحبت‌های خود به مردم داغدار ایران تسلیت گفت. حاج‌صفی ضمن ابراز نگرانی در مورد بحران سیاسی جاری در ایران گفت: «باید قبول کنیم که واقعاً شرایط کشورمان خوب نیست. مردم ما شاد نیستند. همه ناراحت هستند». با این وجود بسیاری از مردم این واکنش را دوپهلو دانستند، چرا که رسانه‌های جمهوری اسلامی نیز حوادث ایذه را تروریستی نامیده بودند.