داتیس
معنی کلمه داتیس در فرهنگ فارسی
معنی کلمه داتیس در فرهنگ اسم ها
معنی: نام یکی از سرداران داریوش پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) سرداری از مردم ماد و از سرداران داریوش هخامنشی، وی نیز پدر هرماتیز از فرماندهان سواره نظام خشایارشاست، ( در اعلام ) سرداری از مردم ماد و از سرداران داریوش هخامنشی وی نیز پدر هرماتیز از فرماندهان سواره نظام خشایارشاست
معنی کلمه داتیس در ویکی واژه
داده شده، هدیه شده، خداداد. [۱]
↑ مرجع: لغت نامه دهخدا
↑ نام سرداری از مردم ماد و از سرداران داریوش بزرگ. وی از جانب این پادشاه در معیت ارتافرن پسر ارتافرن مأمور جنگ با اهالی ارتری و آتن گردید و در جنگ ماراتن (۴۹۰ ق .م .) نیز که منجر به عقب نشینی ایرانیان گشت، داخل بود. هرودوت گوید: داتیس در میکُن هنگامی که بطرف آسیا میرفت خوابی دید که کس نداند چه بود، ولی صبح تفتیشی در کشتیها کرد و هیکل مطلای آپلن (خدای یونانیان) را در یکی از کشتیهای فنیقی یافت و معلوم کرد که یکی از سپاهیان آن را از معبد دلیوم که متعلق به تبیهاست و در کنار دریا و مقابل کالسیس واقع است، ربوده . بعد داتیس سوار کشتی خود شد و به دلس رفت و مجسمه را در معبد این جزیره گذارد و تقاضا کرد که آن را به دلیوم تبیها برسانند. این تقاضا انجام نشد اما بیست سال بعد اهالی تِب بهگفته، غیبگویی به دلس رفتند و مجسمه، خود را بردند. این حکایت میرساند که داتیس بنا به عقیده، خود و یا بهحکم داریوش مقدسات ملل را محترم میداشته است. و نیز رجوع به ایران باستان ج 1 صص 668 - 680 و ج 3 ص 2658 و قاموس الاعلام ترکی شود. مرجع: لغت نامه دهخدا
جملاتی از کاربرد کلمه داتیس
این عبارت گزنفون، در واقع اشارهای ضمنی به ادامه سنت خنیاگری و شکوفایی آن در دوره هخامنشیان است. جشنهایی که برای کوروش اجرا میشده، همراه با «داستان و سرود» بودهاست و این داستانها که گویا بخشی از سنت زنده بودهاند، بعدها تأثیر عمیقی بر کارنامه اردشیر بابکان گذاشتهاند. حتی احتمال دارد که داستان مادی زریادرس و اُداتیس نیز اطریق سنت خنیاگری هخامنشی، از نابودی در امان مانده باشد.
اسماء تو ظلال شئونات داتیست اسما، عیان شده بظلال تعینات
در حدود سال ۴۹۶ پ.م.، آریاونده از نظر داریوش بیاعتبار و برکنار شد، و فرنداتیس جایگزین وی در مصر شد. دلیل این تصمیم ناشناخته است، زیرا هرودوت و بعدها پولیانوس ادعا کردند، که ساتراپ شروع به ضرب سکههای نقره (سیگل) به نام خود کرده و آن را در تقابل با دریک طلایی که قبلاً وجود داشت، آریاندی نامید و به این ترتیب پادشاه بزرگ را عصبانی کرد. این داستان در حال حاضر بعید تلقی میشود، همچنین به این دلیل که تا به امروز هیچ آریاندی یافت نشدهاست. به نظر میرسد به احتمال زیاد نگرانی واقعی داریوش از اعلام استقلال آریاندس برای ساتراپی خود بوده باشد.
این عبارت گزنفون، در واقع اشارهای ضمنی به ادامه سنت خنیاگری و شکوفایی آن در دوره هخامنشیان است. جشنهایی که برای کوروش اجرا می شده، همراه با «داستان و سرود» بودهاست و این داستانها که گویا بخشی از سنت زنده بودهاند، بعدها تأثیر عمیقی بر کارنامه اردشیر بابکان گذاشتهاند. حتی احتمال دارد که داستان مادی زریادرس و اُداتیس نیز اطریق سنت خنیاگری هخامنشی، از نابودی در امان مانده باشد.
آرتافرنه دوم (به یونانی: Ἀρταφέρνης)، فرزند آرتافرنه، برادر زاده داریوش یکم و یک فرمانده از شاهنشاهی هخامنشیان بود. او ساتراپ، لیدیه از ۴۹۲ پ.م تا ۴۸۰ پ.م بود. عموی او داریوش وی را به همراه داتیس در سال ۴۹۰ پ.م برای نبرد ماراتون در برابر یونان به فرماندهی ارتش ایران گماشت. او در این نبرد شکست خورد و همچنین داتیس نیز در این نبرد کشته شد.