خم کردن. [ خ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دوتا کردن. دولا کردن. منحنی کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ) : دل تو از اینکار بی غم کنم همان پشت بدخواه تو خم کنم.فردوسی.پشت این مشت مقلد خم که کردی در نماز در بهشت ار نه امید قلیه و حلواستی.ناصرخسرو.واجب است آنکه پیش میرود و در زیر پشت را خم کند و بالا راست. ( گلستان ). - بر ابرو خم نکردن ؛ اظهار ماندگی و رنج ننمودن.
معنی کلمه خم کردن در فرهنگ فارسی
دوتا کردن دولا کردن
معنی کلمه خم کردن در فرهنگستان زبان و ادب
{bend} [جوشکاری و آزمایش های غیرمخرب، مهندسی مواد و متالورژی] خماندن یا زاویه دار کردن ازطریق اِعمال نیروی مکانیکی
معنی کلمه خم کردن در ویکی واژه
curvare
جملاتی از کاربرد کلمه خم کردن
این احساس ناخوشایند معمولاً در نرمه ساق پا اتفاق میافتد ولی میتواند در هر جای اندام تحتانی از مچ پا گرفته تا ران و حتی ندرتاً در دستها و شکم نیز احساس شود. این احساس معمولاً وقتی رخ میدهد که بیمار دراز میکشد، یا برای مدت طولانی مینشیند. فردی که دچار این حالت میشود به ناچار پای خود را حرکت میدهد. حرکت پاها، راه رفتن، مالش یا ماساژ پاها یا خم کردن زانوها بهطور موقت تا حدی علایم را کاهش میدهد و عدم تحرک و استراحت، سبب تشدید علائم بیماری میشود. این بیماران معمولاً در به خواب رفتن دچار مشکل هستند و معمولاً بهترین خواب را در انتهای شب و ساعات صبح تجربه میکنند. چون این افراد خواب کافی را تجربه نکردهاند ممکن است در طول روز خواب آلود باشند.
افزودن کامپیوترهای جدید به شبکه به دلیل نیازمند بودن به سوراخ کردن دقیق کابلها، عمل سختی است. همچنین کابلها محکم و سفت بوده و خم کردن آنها در گوشهها، سخت است. یک ارتباط نامناسب میتواند تمام شبکه را مختل نماید و عیب یابی آن و پیدا نمودن محل عیب، نیز کار سختی است.
خم کردن سر، بهر طمع، طاعت بُت بود یک سجده نکردم به تمنّای دو عالم
دست با راستی زدن در کار قامت راستی به خم کردن
فکندند آن کشته در بارگاه برآن زخم کردند هرکس نگاه
اینان که آمدهاند محمد مسلمه برادر همشیر منست، و ثابت معاذ همسایه و دوست من! اگر خفته باشم مرا بیدار نکنند. از آن غرفه بزیر آمد، و بوی مشک بیالوده، که از بر عروس برخاسته بود. مسلمانان چون آن بوی خوش شنیدند، گفتند: واها لهذه الرّیح الطّیبة، دیر است تا ما در آرزوی چنین بوئیم، فراز آی تا حظّی بر گیریم، و دستی بسرت فرو آریم. وی فراز شد، و ایشان در وی آویختند، و شمشیر زدند، و آن دشمن خدا و رسول را بکشتند، و رسول خدا (ص) با ایشان گفته بود که: چون او را کشته باشید تکبیر کنید چنان که من بشنوم، تا من نیز با شما تکبیر کنم. رسول خدا (ص) آن شب با جماعتی از یاران از مسجد بگورستان بقیع میشد، و از بقیع تا مسجد میآید، و بآسمان نظر میکرد که تا خود آواز تکبیر شنود، و یاران که با وی بودند از آن قصه بیخبر بودند، تا آن ساعت که تکبیر شنیدند، و رسول خدا (ص) تکبیر کرد، پس معلوم گشت ایشان را که کعب را کشتند. و آن ساعت که زخم کردند سر شمشیر بپای ثابت معاذ رسید، و گوشت و استخوان همه بریده گشت.
قوله: وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا، سعید جبیر گفت و مجاهد که این آیت در شأن دو قبیله انصار فرو آمد: اوس و خزرج، که در عهد رسول خلاف در میان ایشان افتاد و بهم برآویختند و یکدیگر را زخم کردند بدست و چوب و نعلین، رسول خدا این آیت بر ایشان خواند و میان ایشان صلح افکند. قال ابن بحر القتال لا یکون بالنعال و الایدی و انما هذا فی المنتظر من الزمان، ابن بحر گفت: اللَّه تعالی درین آیت ذکر قتال و مقاتله کرد و جنگی که در آن دست زدن و نعلین زدن بود، آن را قتال نگویند، پس مراد باین آیت اهل بغیاند که در روزگار پدید آیند و قتال با اهل عدل کنند، حکم ایشان اینست که اللَّه فرمود: فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما، یعنی ادعوهما الی کتاب اللَّه و الرضا بما فیه لهما و علیهما، فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری، و ابت الاجابة الی حکم کتاب اللَّه، فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِیءَ ای ترجع، إِلی أَمْرِ اللَّهِ فی کتابه فَإِنْ فاءَتْ ای رجعت الی الحق، فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ، بحملها علی الانصاف و الرضا بحکم اللَّه وَ أَقْسِطُوا، ای اعدلوا، إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ بدان که اهل بغی ایشانند که بر امام عدل خروج کنند و از فرمان وی بیرون شوند. و در ایشان سه چیز موجود بود: یکی آنست که جمعی انبوه باشند با قوت و با شوکت. دیگر آنست که خود را تأویلی نهند محتمل. سوم آنست که امامی نصب کنند و مقتدای خود سازند، چون این سه شرط در ایشان مجتمع شد اهل بغی باشند، حکم ایشان آنست که امام اهل عدل نخست ایشان را باطاعت خود خواند، اگر ظلامهای ظاهر کنند که بر ایشان میرود، از ایشان دفع کند و دست ظالم از ایشان کوتاه کند و اگر ایشان را ظلامهای نباشد و رنجی نبود و بر بغی خویش مصرّ باشند امام عدل با ایشان قتال کند، تا بقهر ایشان را باطاعت آرد و در قتال ایشان هر که پشت بداد، روا نیست که از پی وی روند و قصد وی کنند. و اسیر که در دست اهل عدل آید روا نیست که او را بکشند و مجروحی که بیفتد، روا نیست که او را تمام بکشند. امیر المؤمنین علی (ع) در حرب جمل منادی را فرمود تا ندا کرد: الا لا یتبع مدبرا و لا یوقف علی جریح.
و سرکش میباشند که در عین حال دارای خواستههای نفسانی هستند و از دستور خداوند مبنی بر تعظیم و سر خم کردن در برابر انسان امتناع ورزیدند یا به دلایل دیگر خداوند را مکدر ساختند و پس از آن از آسمان و جایگاه فرشتگان رانده شدند اما بر طبق مکاشفه یوحنا این تبعید، تبعاتی همچون جنگ در بهشت میان فرشتگان مقرب به رهبری میکائیل علیه فرشتگان مغضوب را به همراه داشت. در میان آنها این فرشتگان شناخته شدهتر هستند: عزازیل، بلیعال، شیطان، لوسیفر، ابلیس و اهریمن.
بندهٔ پیر خراباتم که از تألیف شوق یک جهان دل جمع کرد انگور در خم کردنش
کسی که خوش سخن و راست رو بود ناچار چو چنگ از پی هر زخم کردن افرازد
چه سود لوح مزارم ز خشت خم کردن؟ مرا که عمر به خمیازه و خمار گذشت
ونگ برای اولین بار در سال ۲۰۰۵ این پدیده را در مقیاس نانو با خم کردن اکسید روی توسط پایهٔ میکروسکوپ اتمی نشان داد. هنگامی که سیم خم میشود و به حالت اولیه برمیگردد پتانسیل تولید شده توسط یونهای اکسیژن و روی جریان الکتریکی به وجود میآورند. جریانی که او از نخستین آزمایش بهدستآورد اندک بود. پتانسیل الکتریکی حداکثر به چند میلی ولت میرسید. اما ونگ مطمئن بود که با علم مهندسی و با مهار کردن لرزههای کوچک اطرافمان یک نانو منبع انرژی طراحی کند از جمله امواج صدا، باد و تلاطم گردش خون بر روی وسیلهٔ کار گذاشته شده در بدن. این حرکات کوچک موجب خم شدن نانو سیمها میشود که به تولید جریان الکتریکی میانجامد.
توجه داشته باشید که عامل اصلی و اساسی در تمامی ارتباطات انسانی این است که برای تأثیر بیشتر لیدرها باید با زیر مجموعههای خود رابطه ای نزدیک برقرار سازند و نسبت به برداشت دیگران از اطلاعات و عقاید آنها حساسیت نشان دهند و حرفهایی را که ممکن است باعث کندی روند پیشرفت مجموعه شوند را به حداقل برسانند واین کار محقق نخواهد شد مگر اینکه لیدرها مهارت بیشتری در بکارگیری کلام و نوشتهها و علایم غیر کلامی خود از قبیل علایم چهره (مثل لبخند زدن یا اخم کردن یا …) و بدن (مثل حرکات دست و…) داشته باشند.
ز پیچیدنش در صف کارزار به یک زخم کردن دو نیمه سوار
و هجرت در فراش آنست که ابن عباس گفت: لا تضاجعها فی فراشک. پس اگر بهجرت کار بر نیاید، زخم کردن رواست، زخمی که نه بر مقتل بود، و نه بر روی، و نه از جای بخیزانند، و به