جانشين

معنی کلمه جانشين در لغت نامه دهخدا

جانشین. [ ن ِ ] ( نف مرکب ) قائم مقام. ( بهارعجم ) ( آنندراج ). کسی که به نیابت از دیگری کاری انجام دهد مانند: وکیل ، وصی ، ولی ، نایب ، نائب مناب ، خلیفه ، ولی ، بدل ، عوض ، قَفی . ( منتهی الارب ) :
بی باده دل ز سیر جهان وانمیشود
گل جانشین سبزه مینا نمیشود.کلیم ( از بهار عجم ).غنچه دل را ببوی یار در بر میکنم
این گره در رشته ما جانشین افتاده است.صائب ( از بهار عجم ) ( آنندراج ).|| نایب السلطنه. ولیعهد. || والی. حکمران : جانشین قفقاز؛ حکمران آن از جانب امپراطور روس. این کلمه با کردن و شدن صرف شود.

معنی کلمه جانشين در فرهنگ معین

(نِ ) (ص فا. ) ۱ - قائم مقام . ۲ - ولیعهد.

معنی کلمه جانشين در فرهنگ عمید

۱. کسی که به جای دیگری بنشیند و کارهای او را انجام بدهد.
۲. [قدیمی] خلیفه، قائم مقام، ولیعهد.
۳. عوض.

معنی کلمه جانشين در فرهنگ فارسی

کسی که بجای دیگری بنشیندوکارهای اوراانجام دهد، خلیفه، قائم مقام، ولیعهد
( صفت ) ۱- کسی که بجای دیگری نشیند و وظایف او را انجام دهد قائم مقام خلیفه . ۲- ولیعهد.

معنی کلمه جانشين در دانشنامه عمومی

جانشین (فیلم ۲۰۰۳). جانشین یا وارث ( به هندی: Janasheen ) فیلمی هندی محصول سال ۲۰۰۳ و به کارگردانی فیروز خان است. در این فیلم بازیگرانی همچون فردین خان، سلینا جایتلی، فیروز خان، هارش چاهایا، کاشمیرا شاه، جانی لور و آرچانا پوران سینگ ایفای نقش کرده اند.

معنی کلمه جانشين در ویکی واژه

sostituto
successore
قائم مقام.
ولیعهد.

جملاتی از کاربرد کلمه جانشين

همچنین ربانی در یکی از سخنرانی هایش بر این باور است که بر اساس حديث الدار که وقتی پيامبر اسلام از سوی خدای متعال مأموريت يافت که نبوت خود را به خويشاوندانش ابلاغ کند: سه نوبت، آنان را به خانه ابوطالب دعوت و پس از پذيرايی از آنها مأموريت خويش را به آنان ابلاغ کرد، و فرمود: کدام‌يک از شما مرا ياری می‌کند تا برادر، وصی و جانشينم ‌باشد؟ آنان به پيامبر اسلام پاسخ ندادند، جز علی که در هر سه نوبت، وفاداری خود را به پيامبر اعلان کرد و پيامبر در نوبت سوم به او فرمود: تو برادر، وصی و جانشين من هستی.