ثابت بنیادی

معنی کلمه ثابت بنیادی در فرهنگستان زبان و ادب

{fundamental constant} [فیزیک] هریک از ثابت های فیزیکی که زاییدۀ نظریه های بنیادی فیزیک اند و به طور تجربی تعیین می شوند

معنی کلمه ثابت بنیادی در دانشنامه آزاد فارسی

ثابِتِ بُنیادی (fundamental constant)
کمیتی فیزیکی که در همۀ شرایط و در سراسر عالم مقدار ثابتی داشته باشد. بار الکتریکی۱ الکترون، سرعت نور۲، ثابت پلانک۳، و ثابت گرانش۴، از آن جمله اند.electric chargespeed of lightplanck’s constantgravitational constant

معنی کلمه ثابت بنیادی در ویکی واژه

هریک از ثابت‌های فیزیکی که زاییدۀ نظریه‏های بنیادی فیزیک‏اند و به‏طور تجربی تعیین می‏شوند.

جملاتی از کاربرد کلمه ثابت بنیادی

اتحاد اویلر اغلب به عنوان نمونه‌ای از زیبایی عمیق ریاضی ذکر می‌شود. در آن سه تا از اعمال حسابی پایه دقیقاً یک بار روی می‌دهند: جمع، ضرب و توان. این اتحاد همچنین پنج ثابت بنیادین ریاضی را به هم پیوند می‌دهد: