تکدی
معنی کلمه تکدی در فرهنگ معین
معنی کلمه تکدی در فرهنگ عمید
معنی کلمه تکدی در فرهنگ فارسی
۱ -( مصدر ) گدایی کردن در یوزگی کردن . ۲ - ( اسم ) گدایی در یوزگی . جمع : تکدیات .
معنی کلمه تکدی در دانشنامه اسلامی
...
[ویکی فقه] تکدی (گدایی). تکدی یعنی درخواست کمک بلاعوض از دیگران.
تکدی به معنای گدایی کردن، دریوزگی، تکلف در سؤال و حاجت خواهی از این و آن در کوی و برزن ذکر شده است. در این مدخل از واژگانی مانند «المعتر»، «السائل» و جملاتی مانند «لایسئلون الناس الحافا» استفاده شده است.تکدی از ریشه «ک د ی» و در لغت به معنای صلابت ، حبس و منع و بخل ورزیدن آمده است و در کاربرد عام زبان عربی و فارسی به معنای حاجت خواستن از دیگران و به تعبیر دیگر آشکارا گدایی کردن است. در متون عربی پیشین از آن به « سؤال » و در نوشته های جدید بیش تر به « تسوُّل » تعبیر شده است. به کسی که از دیگران حاجت می طلبد «متکدی» یا «سائل» یا «متسوّل» می گویند.
← تکدی در قرآن با معنای اصطلاحی
(۱) احکام القرآن، الجصاص (م ۳۷۰ ق)، به کوشش عبدالسلام محمد، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق.(۲) اسباب النزول، الواحدی (م ۴۶۸ ق)، قاهرة، الحلبی و شرکاه، ۱۳۸۸ ق.(۳) اقرب الموارد، الشرتونی اللبنانی، تهران، دارالاسوة، ۱۴۱۶ ق.(۴) بحارالانوار، المجلسی (م ۱۱۱۰ ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق.(۵) بدایة المجتهد، ابن رشد القرطبی (م ۵۹۵ ق)، به کوشش خالد العطار، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق.(۶) تاج العروس، الزبیدی (م ۱۲۰۵ ق)، بیروت، مکتبة الحیات.(۷) التبیان، الطوسی (م ۴۶۰ ق)، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.(۸) تحف العقول، حسن بن شعبة الحرانی (م قرن۴ ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ ق.(۹) تذکرة الفقهاء، العلامة الحلی (م ۷۲۶ ق)، المکتبة المرتضویه.(۱۰) ترتیب العین، خلیل (م ۱۷۵ ق)، به کوشش المخزومی و دیگران، دارالهجرة، ۱۴۰۹ ق.(۱۱) تفسیر التحریر والتنویر، ابن عاشور (م ۱۳۹۳ ق)، تونس، الدار التونسیة، ۱۹۹۷ م.(۱۲) تفسیر الجلالین، جلال الدین المحلی (م ۸۶۴ ق)، جلال الدین السیوطی (م ۹۱۱ ق)، بیروت، دارالمعرفه.(۱۳) تفسیر الصافی، الفیض کاشانی (م ۱۰۹۱ ق)، بیروت، نشر اعلمی، ۱۴۰۲ ق.(۱۴) تفسیر العیاشی، العیاشی (م ۳۲۰ ق)، به کوشش رسولی محلاّتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه.(۱۵) تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر (م ۷۷۴ ق)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۹ ق.(۱۶) تفسیر القمی، القمی (م ۳۰۷ ق)، به کوشش الجزائری، قم، دارالکتاب، ۱۴۰۴ ق.(۱۷) التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م ۶۰۶ ق)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ ق.(۱۸) تفسیر کنزالدقایق، المشهدی، به کوشش العراقی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۷ ق.(۱۹) تفسیر المنار، رشید رضا (م ۱۳۵۴ ق)، قاهرة، دارالمنار، ۱۳۷۳ ق.(۲۰) تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.(۲۱) تهذیب الاحکام، الطوسی (م ۴۶۰ ق)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۵ ش.(۲۲) تهذیب الکمال، المزی (م ۷۴۲ ق)، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۵ ق.(۲۳) جامع البیان، الطبری (م ۳۱۰ ق)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق.(۲۴) الجامع لأحکام القرآن، القرطبی (م ۶۷۱ ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق.(۲۵) جواهر الکلام، النجفی (م ۱۲۶۶ ق)، به کوشش قوچانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.(۲۶) الخصال، الصدوق (م ۳۸۱ ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ ق.(۲۷) الخلاف، الطوسی (م ۴۶۰ ق)، به کوشش سید علی خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۸ ق.(۲۸) الدرالمنثور، السیوطی (م ۹۱۱ ق)، بیروت، دارالمعرفة، ۱۳۶۵ ق.(۲۹) الدروس الشرعیه، الشهید الاول (م ۷۸۶ ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۲ ق.(۳۰) ذخیرة المعاد، محمد باقر السبزواری (م ۱۰۹۰ ق)، آل البیت (علیهم السلام) لاحیاءالتراث.(۳۱) روح المعانی، الآلوسی (م ۱۲۷۰ ق)، به کوشش محمد حسین، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ ق.(۳۲) روض الجنان، ابوالفتوح رازی (م ۵۵۴ ق)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ ش.(۳۳) زادالمسیر، جمال الدین الجوزی (م ۵۹۷ ق)، به کوشش محمد عبدالله، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ ق.(۳۴) زبدة البیان، المقدس الاردبیلی (م ۹۹۳ ق)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویة.(۳۵) السرائر، ابن ادریس (م ۵۹۸ ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۱ ق.(۳۶) السنن الکبری، البیهقی (م ۴۵۸ ق)، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۶ ق.(۳۷) شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار (علیهم السلام)، النعمان المغربی (م ۳۶۳ ق)، به کوشش جلالی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۴ ق.(۳۸) الصحاح، الجوهری (م ۳۹۳ ق)، به کوشش عبدالغفور العطاری، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ ق.(۳۹) عدة الداعی، ابن فهد الحلی (م ۸۴۱ ق)، به کوشش موحد قمی، دارالکتب الاسلامی.(۴۰) العروة الوثقی، سید محمد کاظم (م ۱۳۳۷ ق)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ ق.(۴۱) علل الشرایع، الصدوق (م ۳۸۱ ق)، به کوشش بحرالعلوم، نجف، مکتبة الحیدری، ۱۳۸۵ ق.(۴۲) عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، الصدوق (م ۳۸۱ ق)، بیروت، نشر اعلمی، ۱۴۰۴ ق.(۴۳) عیون الحکم والمواعظ، علی بن محمد اللیثی (م قرن۶)، به کوشش حسنی، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۶ ش.(۴۴) فتح الباری، ابن حجر العسقلانی (م ۸۵۲ ق)، بیروت، دارالمعرفة.(۴۵) فتح القدیر، الشوکانی (م ۱۲۵۰ ق)، بیروت، دارالمعرفة.(۴۶) الفصول المهمة فی اصول الائمه (علیهم السلام)، الحر العاملی (م ۱۱۰۴ ق)، به کوشش قائینی، قم، معارف اسلامی امام رضا (علیه السلام)، ۱۴۱۸ ق.(۴۷) فقه القرآن، الراوندی (م ۵۷۳ ق)، به کوشش حسینی، قم، کتابخانه نجفی، ۱۴۰۵ ق.(۴۸) فیض القدیر، المناوی (م ۱۰۳۱ ق)، به کوشش احمد عبدالسلام، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق.(۴۹) القاموس الفقهی لغةً و اصطلاحاً، سعدی ابوجیب، دمشق، دارالفکر، ۱۴۱۹ ق.(۵۰) القاموس المحیط، الفیروزآبادی (م ۸۱۷ ق)، بیروت، دارالعلم.(۵۱) الکافی، الکلینی (م ۳۲۹ ق)، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.(۵۲) کتاب الشهادات، تقریر بحث آیة الله گلپایگانی (م ۱۴۱۴ ق)، سید علی حسینی، قم، دارالقرآن الکریم، ۱۴۰۵ ق.(۵۳) الکشاف، الزمخشری (م ۵۳۸ ق)، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ ق.(۵۴) کشاف القناع، منصور بن یونس البهوتی (م ۱۰۵۱ ق)، به کوشش محمد حسن، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ ق.(۵۵) کشف الغطاء، کاشف الغطاء (م ۱۲۲۷ ق)، اصفهان، مهدوی.(۵۶) کفایة الاحکام (کفایة الفقه)، محمد باقر السبزواری (م ۱۰۹۰ ق)، اصفهان، مدرسة صدر مهدوی.(۵۷) کنزالعمال، المتقی الهندی (م ۹۷۵ ق)، به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۳ ق.(۵۸) لسان العرب، ابن منظور (م ۷۱۱ ق)، قم، ادب الحوزة، ۱۴۰۵ ق.(۵۹) لغت نامه، دهخدا (م ۱۳۳۴ ش) و دیگران، تهران، مؤسسه لغت نامه و دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ ش.(۶۰) المبسوط فی فقه الامامیه، الطوسی (م ۴۶۰ ق)، به کوشش بهبودی، تهران، مکتبة المرتضویة.(۶۱) مجمع البحرین، الطریحی (م ۱۰۸۵ ق)، به کوشش محمود عادل و احمد حسینی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۸ ق.(۶۲) مجمع البیان، الطبرسی (م ۵۴۸ ق)، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.(۶۳) مجمع البیان، الطبرسی (م ۵۴۸ ق)، به کوشش گروهی از علماء، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ ق.(۶۴) مجمع الفائدة والبرهان، المحقق الاردبیلی (م ۹۹۳ ق)، به کوشش عراقی و دیگران، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۶ ق.(۶۵) المحلی بالآثار، ابن حزم الاندلسی (م ۴۵۶ ق)، به کوشش احمد شاکر، بیروت، دارالفکر.(۶۶) مختلف الشیعه، العلامة الحلی (م ۷۲۶ ق)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۲ ق.(۶۷) المدونة الکبری، مالک بن انس (م ۱۷۹ق)، مصر، مطبعة السعادة.(۶۸) مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام، الشهید الثانی (م ۹۶۵ ق)، قم، معارف اسلامی، ۱۴۱۶ ق.(۶۹) مستدرک الوسائل، النوری (م ۱۳۲۰ ق)، بیروت، آل البیت (علیهم السلام) لاحیاء التراث، ۱۴۰۸ ق.(۷۰) مستند الشیعه، احمد النراقی (م ۱۲۴۵ ق)، قم، آل البیت (علیهم السلام) لاحیاء التراث، ۱۴۱۵ ق.(۷۱) مسند احمد، احمدبن حنبل (م ۲۴۱ ق)، بیروت، دار صادر.(۷۲) المصنّف، عبدالرزاق الصنعانی (م ۲۱۱ ق)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی.(۷۳) معانی الاخبار، الصدوق (م ۳۸۱ ق)، به کوشش غفاری، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱ ش.(۷۴) معانی القرآن، النحاس (م ۳۳۸ ق)، به کوشش الصابونی، عربستان، جامعة ام القری، ۱۴۰۹ ق.(۷۵) معجم الفاظ الفقه الجعفری، احمد فتح الله، ۱۴۱۵ ق.(۷۶) معجم الفروق اللغویه، ابوهلال العسکری (م ۳۹۵ ق)، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۲ ق.(۷۷) المعجم القانونی، حارث سلیمان الفاروقی، بیروت، مکتبة لبنان، ۱۹۹۱ م.(۷۸) المعجم الکبیر، الطبرانی (م ۳۶۰ ق)، به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق.(۷۹) معراج السعاده، احمد نراقی (م ۱۲۴۵ ق)، قم، هجرت، ۱۳۷۸ ش.(۸۰) المغنی والشرح الکبیر، عبدالله بن قدامة (م ۶۲۰ ق) و عبدالرحمن بن قدامة (م ۶۸۲ ق)، بیروت، دارالکتب العلمیه.(۸۱) المقنع، الصدوق (م ۳۸۱ ق)، قم، مؤسسة الامام الهادی (علیه السلام)، ۱۴۱۵ ق.(۸۲) من لا یحضره الفقیه، الصدوق (م ۳۸۱ ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ ق.(۸۳) منهاج الصالحین (فتوی، معاملات)، سید علی السیستانی، قم، ستاره، ۱۴۱۶ ق.(۸۴) موسوعة نضرة النعیم (صلی الله علیه وآله وسلم)، صالح بن عبدالله، جدة، دارالوسیلة، ۱۴۲۰ ق.(۸۵) میزان الحکمه، ری شهری، قم، دارالحدیث، ۱۴۱۶ ق.(۸۶) المیزان، الطباطبایی (م ۱۴۰۲ ق)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق.(۸۷) النهایه، الطوسی (م ۴۶۰ ق)، به کوشش آغا بزرگ تهرانی، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۰ ق.(۸۸) نهج البلاغه، الرضی، (م ۴۰۶ ق)، به کوشش عبده، بیروت، دارالمعرفة، ۱۳۸۷ ق.(۸۹) نهج السعاده، محمد باقر المحمودی، بیروت، التضامن الفکری، ۱۳۸۵ ق.(۹۰) وسائل الشیعه، الحر العاملی (م ۱۱۰۴ ق)، قم، آل البیت (علیهم السلام) لاحیاءالتراث، ۱۴۱۲ ق.(۹۱) الوسیلة الی نیل الفضیله، محمد بن علی الطوسی ابن حمزه (م ۵۶۰ ق)، به کوشش محمد الحسون، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۸ ق.(۹۲) هدایة العباد، سید محمد رضا گلپایگانی (م ۱۴۱۴ ق)، قم، دارالقرآن الکریم، ۱۴۰۵ ق.(۹۳) زمینه (ماهنامه)، تهران، سازمان اقتصادی کوثر.(۹۴) سبل السلام، الکحلانی (م ۱۱۸۲ ق)، مصر، مصطفی البابی، ۱۳۷۹ ق.(۹۵) قرب الاسناد، الحمیری (م قرن ۳ ق)، قم، آل البیت (علیهم السلام) لاحیاءالتراث، ۱۴۱۳ ق.
معنی کلمه تکدی در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه تکدی
حرص از شدت تمایل به چیزی است که موجب دلباختگی به مواهب مادی میشود. در مقابل تنبلی به معنای کنارهگیری ازدنیا و توسل به تکدی و گدائیست. حد وسط ان دو قناعت است یعنی تمایل طبیعی و متوازن به دنیا.
و حریص بر دو قسم است: یکی: حریصی است که حرص آن به کسب و صنعت کردن است، بدون طمع در مال مردم و دیگری آنکه حرص او به گرفتن مال مردم به زور و ظلم، یا به تکدی و سوال است و هر دو طایفه هلاک اند گو طایفه آخر بدتر از اولی باشد.
مدیر برنامه جهانی غذا در جمهوری آفریقای مرکزی در سال ۲۰۱۶ اعلام کرد که در این کشور بسیاری از خانوادهها با کمبود مواد غذایی مواجه هستند. به گفته او، نزدیک به دو میلیون و ۵۰۰ هزار نفر در حال حاضر با کمبود مواد غذایی مواجه هستند و این مسئله موجب شدهاست تا کودکان از ادامه تحصیل محروم شوند و خانوادهها به تکدیگری روی آورند. برنامه جهانی غذا و سازمان خواربار و کشاورزی در گزارشی اعلام کردهاست که تولید فراوردههای کشاورزی در سال ۲۰۱۵ کمتر از متوسط نیمی از این محصولات پیش از آغاز بحران در جمهوری آفریقای مرکزی بودهاست.
کی ترا ملتمسی بود که رفتی بر او گفتی و گفت برو رسم تکدی بگذار
این فیلم زندگی مردی به نام دکتر طاها ریاحی(حمیدرضا پگاه) که داروساز و مالک یک شرکت دارویی است را روایت میکند که با بروز اتفاقاتی دگرگون شده و سرنوشت عجیبی برای او و دخترش (مبینا سادات آتشی-آزاده زارعی)رقم میخورد.او پس از سالها به ایران بازمیگردد و به دنبال دختر گمشده خود میگردد و متوجه میشود که نادر (سام درخشانی) و زیور (الهام چرخنده)، خواهرزاده و همسر خواهرزادهاش، نتوانستهاند از دخترش نگهداری کنند و دخترش از خانه به دلیل آزار و اذیت آنها فرار کرده و میان گروه های تکدیگری سر درآورده است. زیور و نادر که سعی دارند دختر خودشان که بیتا (نیلوفر پارسا) نام دارد را جای باران جا بزنند و...
قوله تعالی: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» اللَّه نور، و النور فی الحقیقة ما ینوّر غیره، نور حقیقت آن باشد که غیری را روشن کند، هر چه غیری را روشن نکند آن را نور نگویند، آفتاب نورست و ماه نورست و چراغ نورست. نه بآن معنی که بنفس خود روشنند لکن بآن معنی که منوّر غیرند، آئینه و آب و جوهر امثال آن را نور نگویند اگر چه بذات خود روشنند زیرا که منور غیر نه اند، چون حقیقت این معلوم گشت بدان که: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» اللَّه است روشن کننده آسمانها و زمینها بر مؤمنان و دوستان مصور اشباح است و منور ارواح، جمیع الانوار منه، و همه نورها ازوست، و قوام همه بدوست، بعضی ظاهر و بعضی باطن، ظاهر را گفت: «وَ جَعَلْنا سِراجاً وَهَّاجاً»، باطن را گفت: «أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ» نور ظاهر اگر چه روشن است و نیکو تبع و چاکر نور باطن است، نور ظاهر نور شمس و قمرست، و نور باطن نور توحید و معرفت، نور شمس و قمر اگر چه زیبا و روشن است آخر روزی آن را کسوف و خسوف بود و فردا در قیامت مکدّر و مکوّر گردد، لقوله تعالی: «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ»، اما آفتاب معرفت و نور توحید که از مطلع دلهای مؤمنان سر بزند آن را هرگز کسوف و خسوف نبود و تکدیر گرد او نگردد، طلوعی است آن را بیغروب، کشوفی بیکسوف، اشراقی از مقام اشتیاق. وا نشد:
بجای آنکه نهد زخم کهنه را مرهم ز زخمهای نو انگیخت خشم و تکدیری