معنی کلمه تویل در لغت نامه دهخدا
پشت خوهل و سرتویل و روی بر کردار نیل
ساق چون سوهان و دندان بر مثال دستره.غواص ( یادداشت ایضاً ).اختران بر زمین نهند از بیم
از پی بندگی شاه تویل.شمس فخری ( از فرهنگ جهانگیری ).صرفنظر از تصحیفی که ممکن است در این کلمه روی داده باشد از قرینه ای که در بیت غواص موجود است ( هجو ) معنی اصلع و کل مناسبتر بنظر می رسد.
تویل. [ ت ُ ] ( اِ ) علامتی را گفته اند که صیادان در صحرا برپای کنند تا نخجیر از آن بترسد و سوی دام آید. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ).
تویل. [ ت َ وَی ْ ی ُ ] ( ع مص ) به ویل دعا کردن برای چیزی که فرودآید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).