تنویه

معنی کلمه تنویه در لغت نامه دهخدا

( تنویة ) تنویة. [ ت َن ْ ی َ ] ( ع مص ) روان کردن حاجت. || دانه بستن خرما. || انداختن دانه خرما. || سپردن کاری بر نیت دیگری. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). کسی را نایب اوگذاشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). کسی را وا ( به ) نیت او گذاشتن. ( از زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
تنویه. [ ت َن ْ ] ( ع مص ) بزرگوار گردانیدن و نام کسی بلند گردانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). بلندنام گردانیدن و بلند گردانیدن کسی را در سخن گفتن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). خواندن کسی را و بلندنام گردانیدن : نوهه و به تنویهاً. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و فی اللسان : «نوه فلان بفلان ؛ اذا رفعه و طیر به و قواه ُ»، یقال : اردت بذلک التنویه بک. و فی حدیث عمر: انا اول من نوه بالعرب ؛ ای رفع ذکرهم بالدیوان والاعطاء... ( اقرب الموارد ). || برداشتن چیزی را و بلند کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || خواندن کسی را. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || به آوازبلند کسی را خواندن. || بزرگ داشتن کسی را و ستودن او را. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) کلانی و بزرگی و بلندی مرتبه. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه تنویه در فرهنگ معین

(تَ یِ ) [ ع . ] (مص م . ) بلندآوازه گردانیدن ، نام کسی را به نیکی بردن ، ستودن .

معنی کلمه تنویه در فرهنگ عمید

۱. بلند کردن.
۲. بزرگ داشتن.
۳. نام کسی را به نیکی بردن، ستودن.

معنی کلمه تنویه در فرهنگ فارسی

بزگوار گردانیدن و نام کسی بلند گردانیدن . خواندن کسی را و بلند نام گردانیدن .

معنی کلمه تنویه در ویکی واژه

بلندآوازه گردانیدن، نام کسی را به نیکی بردن، ستودن.

جملاتی از کاربرد کلمه تنویه

پس از دستور منّتی که مقابلِ چنان خدمتی بود، بپذیرفت و هرچ ممکن شد از تکریمِ جانب حرمت و تنویهِ جاه و منزلتِ او، کرد ورایِ او را صورت آرای عروسِ دولت و مشکل گشایِ بندِ محنت و ذخیرهٔ و قنیهٔ روزِ حاجت گردانید. این فسانه از بهر آن گفتم تا اگر بدین خدمت ایستادگی نمائی و این صورتِ واقعه از حجابِ ریبت و اشتباه بیرون آری و انتباهِ او از موقع اغالیطِ خیال و لخالیطِ وهم حاصل کنی، نتیجهٔ احسان شهریار از آن چشم توان داشت و در موازاتِ آن هرچ بحسنِ مجازات باز گردد، هیچ دریغ نخواهد بود و از آن خدمت بترفّعِ مرتبتی سَنِیّ و تمتّع از عیشی هَنِیّ زود توان رسید. موش گفت: راست میگوئی و عقل را در تحقیقِ این سخن هیچ تردّد نیست وَ لَکِن مَن اَنَفِی الرَّفعَهِ . من از آن جمله که در عقدِ موالی و خدم آیم و از موالیانِ خدمت باشم تا مثلاً بشرفِ مثول در این آستانه مخصوص شوم، که باشم ؟ و بدالّتِ کدام آلت و بارشادِ کدام رشاد این مقام طلبم و باعتدادِ چه استعداد درین معرض نشینم؟ ع، اِنَّکَ لَا تَجنِی مِنَ الشَّوکِ العِنَب. سالهاست تا درین کنجِ خمول پای در دامنِ عزلت کشیده‌ام و دامن از غبارِ چنین اطماع افشانده، بروز از طلبِ مرادی که طالبش نبوده‌ام آسوده و بشب از نگاهداشتِ چیزی که نداشتم، خوش خفته. من هرگز بپادشاه‌شناسی اسمِ خویش علم نکنم و این معرفه بر نکرهٔ نفسِ خویش در چنین واقعهٔ نکراء و داهیهٔ دهیاء ترجیح ننهم و کاری که از مجالِ وسعِ من بیرونست و از قدرِ امکانِ من افزون، پیش نگیرم.