تعاضد

معنی کلمه تعاضد در لغت نامه دهخدا

تعاضد. [ ت َ ض ُ ]( ع مص ) یاری نمودن همدیگر را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تعاون و تناصر. ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه تعاضد در فرهنگ معین

(تَ ضُ ) [ ع . ] (مص ل . ) به یکدیگر یاری رساندن .

معنی کلمه تعاضد در فرهنگ عمید

به هم کمک کردن، یکدیگر را یاری کردن.

معنی کلمه تعاضد در فرهنگ فارسی

بهم کمک کردن، یکدیگررایاری کردن
( مصدر ) کمک کردن بیکدیگر یکدیگر را یاری کردن .

معنی کلمه تعاضد در ویکی واژه

به یکدیگر یاری رساندن.

جملاتی از کاربرد کلمه تعاضد

قوله تعالی: وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یعنی فی التعاضد و التناصر و الرحمة و المحبة. و فی الخبر المهاجرون و الانصار بعضهم اولیاء بعض فی الدنیا و الآخرة و الطلقاء من قریش و العتقاء من ثقیف بعضهم اولیاء بعض فی الدنیا و الآخرة
و همه اقسام ریا شرعا مذموم، بلکه از جمله مهلکات عظیمه و گناهان کبیره است و بر حرمت آن، اجماع امت منعقد، و آیات و اخبار یکدیگر را متعاضد است.
و قیل: لئلّا یسبق الی قلب بشر انّ الّذی نال من العزّ و الشّرف و القهر علی اعدائه کان ذلک عن تظاهر او توارث احدا و تعاضد عشیرة او اکتساب نسب بقوّة الوالدین و کذا القول فی حکمة ما کان من فقره و قلّة ذات یده اذ لو کان له مال لکان یسبق الی الاوهام انّ الّذی نال نال بالمال و الانفاق فایتمه و افقره کی یتمّ حجّته بانّ مثل هذا فی ضعفه و قلّة ذات یده و انقطاعه من عشیرته یعلو کلّ هذا العلوّ و یقهر کلّ هذا القهر علی الاغنیاء و الملوک و اهل القبائل لا یکون الّا الحقّ من جحده زلّ و من اعرض عنه ذلّ. و قیل: معنی «الیتیم هاهنا الشّریف الفرید الّذی هو مفقود المثل عدیم النظیر کالدّرة الیتیمة الّتی لا یوجد لها مثل و لا نظیر فیکون المعنی: أَ لَمْ یَجِدْکَ فی العزّ و الشّرف و النّباهة کالدّرة الیتیمة لا مثل لها: «فاویک فی دار اعدائک فکنت بین القوم معصوما محروسا و آویک الی کرامته و اصطفاک لرسالته.