تزاوج

معنی کلمه تزاوج در لغت نامه دهخدا

تزاوج. [ ت َ وُ ] ( ع مص ) با یکدیگر جفت شدن. ( زوزنی ). با یکدیگر جفت کردن. ( دهار ). جفت و قرین شدن با هم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || تشابه سخن بیکدیگر در سجع و وزن. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).

معنی کلمه تزاوج در فرهنگ معین

(تَ وُ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - با هم جفت و قرین شدن . ۲ - زناشویی .

معنی کلمه تزاوج در فرهنگ عمید

۱. جفت و قرین شدن با هم.
۲. ازدواج کردن، زناشویی.

معنی کلمه تزاوج در فرهنگ فارسی

( مصدر ) بهم جفت شدن .

معنی کلمه تزاوج در ویکی واژه

با هم جفت و قرین شدن.
زناشویی.

جملاتی از کاربرد کلمه تزاوج

و این مقام غایت کمال نباتات است و مبدأ اتصال به افق حیوانات؛ و چون از این مرتبه بگذرد مراتب حیوان بود که مبدأ آن به افق نبات پیوسته بود، مانند حیواناتی که چون گیاه تولد کنند و از تزاوج و توالد و حفظ نوع عاجز باشند، چون کرمان خاک و بعضی از حشرات و جانورانی که در فصلی از فصول سال پدید آیند و در فصلی دیگر مخالف آن فصل نیست شوند، و شرف ایشان بر نباتیات به قدر تست بر حرکت ارادی و احساس، تا طلب ملایم و جذب غذا کنند؛ و چون از این مقام بگذرد به حیواناتی رسد که قوت غضبی در ایشان ظاهر شود تا از منافی احتراز نمایند، و آن قوت نیز در ایشان متفاوت بود، و آلت هریکی به حسب مقدار قوت ساخته و معد بود، آنچه به درجه کمال رسد در آن باب به سلاحهای تمام، که بعضی به منزلت نیزه ها باشد چون شاخ و سرو، و بعضی به مثابت کاردها و خنجرها چون دندان و مخلب، و بعضی به محل تبر و دبوس چون سم و آنچه بدان ماند، و بعضی به جای زوبین و تیر چون آلات رمی که در بهری مرغان و غیر آن بود، ممتاز باشند. و آنچه آن قوت درو ناقص باشد به دیگر اسباب دفع چون گریختن و حیلت کردن مخصوص باشند مانند آهو و روباه. و اگر تأمل افتد در اصناف جانوران و مرغان مشاهده کرده آید که هر شخصی را آنچه بدان احتیاج بود، از آلات و اسباب فراغت، مقدر و مهیاست، چه به قوت و شوکت و ترتیب آلات چنانکه یاد کرده آمد، و چه به الهام رعایت مصالح که مستدعی کمال شخص یا نوع شود، مانند شرایط ازدواج و طلب نسل و حفظ فرزند و تربیت او، و ساختن آشیان به حسب حاجت، و ذخیره غذا و ایثار آن بر ابنای جنس، و موافقت و مخالفت با ایشان، و احتیاط و کیاست و تحری و فراست در هر بابی، به حدی که خردمند دران متحیر شود و به حکمت و قدرت صانع خویش اعتراف کند، سبحان الذی أعطی کل شیء خلقه ثم هدی و اختلاف اصناف حیوانات از تفاوت مدارج نباتیات زیادت است، از جهت قرب آن به بسایط و بعد این ازان. و شریفترین انواع آن است که کیاست و ادراک او به حدی رسد که قبول تأدیب و تعلیم کند تا کمالی که در او مفطور نبود او را حاصل شود، مانند اسپ مؤدب و باز معلم. و چندانکه این قوت در او زیادت بود مزیت او را رجحان بیشتر بود، تا به جایی رسد که مشاهده افعال ایشان را کافی بود در تعلیم، چنانکه آنچه ببینند به محاکات نظیر آن به تقدیم رسانند بی ریاضتی و تبعی که بدیشان رسد؛ و این نهایت مراتب حیوانات بود و مرتبه اول از مراتب انسان بدین مرتبه متصل باشد، و آن مردمانی باشند که براطراف عمارت عالم ساکن اند مانند سودان مغرب و غیر ایشان، چه حرکات و افعال امثال این صنف مناسب افعال حیوانات بود.