ترقص. [ ت َ رَق ْ ق ُ ] ( ع مص ) بلند شدن و برآمدن و پست گردیدن و فروشدن ( ضد ). ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بلند شدن و پست گردیدن. ( از اقرب الموارد ). بلند شدن و پست گردیدن بسرعت. ( از المنجد ): اذا ترقصت المفازة غادرت ؛ ای ارتفعت و انخفضت و انما یفعل بها ذلک السراب. ( اقرب الموارد ). ترقص. [ ت َ رَق ْ ق ُ ] ( ع اِ ) مأخوذ از تازی ، رقصندگی. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه ترقص در فرهنگ معین
(تَ رَ قُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) رقصیدن ، رقص کردن .
معنی کلمه ترقص در فرهنگ عمید
۱. رقص کردن. ۲. به سرعت بالاوپایین رفتن.
معنی کلمه ترقص در فرهنگ فارسی
رقص کردن، بسرعت بالاوپایین رفتن ۱-( مصدر ) رقص کردن رقصیدن .۲- ( اسم ) رقص . جمع : ترقصات . بلند شدن و بر آمدن و پست گردیدن و فرو شدن . بلند شدن و پست گردیدن . بلند شد و پست گردیدن بسرعت .
معنی کلمه ترقص در ویکی واژه
رقصیدن، رقص کردن.
جملاتی از کاربرد کلمه ترقص
کوه زنگان هم ترقص کرد نیز از قرن شاه وآنچه زر بودش بشوق سکه آورد ارمغان
و نیز در توریت آمده است که «شوقناکم فلم تشتاقوا و زمرمناکم فلم ترقصوا.»
جیمز برادلی برای نخستین بار در سال ۱۷۲۹ کوشید اختلاف منظر ستارهای را اندازهگیری کند. تشخیص چنین جنبشی برای تلسکوپ او بسیار ناچیز بود، اما در عوض پدیدهٔ انحراف نور و حرکت ترقصی محور زمین را کشف کرد. فهرست او از ۳۲۲۲ ستاره را فریدریش بسل؛ پدر اخترشناسی مدرن، در سال ۱۸۰۷ تصحیح کرد. او اولین اندازهگیری اختلاف منظر ستارهای را انجام داد: ۰٫۳ ثانیهٔ قوسی برای ستاره دوتایی ماکیان ۶۱.
خرگاه در ترقص ترکی چو بدر تابان درچنگش آذری آب از پارسالی آبان
غنیت باسمک والجدران من طرب تکاد ترقص کالبعران للحادی
بکاخ شرب آن و این ترقص را مبند آئین که در این عهد حورالعین بپوشد چهره از غلمان
و گفت: خدای عزوجل وحی کرد به موسی علیه السلام که جفتی نعلین ساز از آهن، و عصایی از آهن، و بر روی زمین همواره میرو، و آثار و عبرتها میطلب، و میبین و نظاره حکمتها و نعمتهای ما میکن، تا وقتی که آن نعلین دریده گردد، و آن عصا شکسته، و معنی این سخن آن است که صبور میباید بود که ان هذالدین متین فاوغل فیه بالرفق. و گفت: در تورات است و من خوانده ام که حق تعالی میگوید شوقناکم فلم تشتاقوا زمرناکم فلم ترقصوا. شوق آوردم، شما مشتاق نگشتید، سماع کردم شما را، رقص نکردید.