ترخیم
معنی کلمه ترخیم در فرهنگ معین
معنی کلمه ترخیم در فرهنگ عمید
معنی کلمه ترخیم در فرهنگ فارسی
معنی کلمه ترخیم در دانشنامه اسلامی
در اصطلاح نحو ترخیم عبارت است از حذف آخر لفظ به روش مخصوص؛ (از جمله اغراض ترخیم می توان به تخفیف، تملیح و استهزاء اشاره کرد.) این معنا از ترخیم عامّ بوده و شامل سه قسم می شود: "ترخیم در نداء "، "ترخیم در ضرورت شعری" و "ترخیم در تصغیر". ترخیم در تصغیر از مجموعه مباحث باب " تصغیر " بوده و در ضمن آن مورد بررسی قرار می گیرد؛ از این رو این نوشتار به بررسی دو قسم دیگر ترخیم می پردازد.
وجه نامگذاری
با حذف آخر لفظ، از حروف آن کاسته شده و در این صورت آسان تر و سهل تر تلفظ می شود و در واقع در این حذف نوعی تسهیل و آسان گردانیدن وجود دارد. با این بیان روشن می شود که معنای لغوی ترخیم (تسهیل) در معنای اصطلاحی آن لحاظ شده و به همین علت این نوع حذف را ترخیم، نام نهادند.
جایگاه
ترخیم از ملحقات باب "نداء" است و به همین جهت در ادامه ی مباحث نداء مورد بررسی قرار می گیرد. بعضی از عالمان نحو (همچون ابن حاجب در " الکافیة ".) در ادامه ی مباحث مفعول به ، مبحث وجوب حذف عامل مفعول به، از باب "نداء" بحث کرده و در مقابل گروهی (همچون ابن مالک در " الفیة ".) "نداء" را به طور مستقل بعد از باب " توابع " مورد بررسی قرار داده اند.
ترخیم در نداء
...
معنی کلمه ترخیم در ویکی واژه
نرم کردن آواز.
انداختن «ن» از آخر مصدر و ساختن مصدر مرخم.
جملاتی از کاربرد کلمه ترخیم
خشم بسیار نراندی، و موسی گرم و تیز بود و بسیار خشم، چون باز آمد برادر را بخشم فرا خود کشید، موی گرفته، که چرا از پس من نیامدی و مرا از حال بنی اسرائیل و فعل ایشان خبر نکردی؟! همانست که جای دیگر گفت: ما مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَیْتَ أَمْرِی؟! قالَ ابْنَ أُمَّ قراءت اهل کوفه ابن ام بکسر میم است و اصله ابن امّی، فحذف یاء الاضافة لأنّ مبنی النّداء علی الحذف، و بقیت الکسرة فی المیم لتدلّ علی الاضافة، کقوله تعالی: «یا عِبادِ». باقی بفتح میم خوانند، یعنی: یا ابن امّاه، فحذف الالف مقصورا علی نیة الترخیم. چون بکسر خوانی، میگوید: ای پسر مادر من! و چون نصب خوانی: ای پسر مادرا! و هارون و موسی از یک مادر و یک پدر بودند، اما ذکر مادر کرد تنها، لیرقّقه علیه. گفتهاند که: موسی حق مادر عظیم گزاردی، و دل وی نیکو نگه داشتی تا آن حدّ که هر گه خشمگین بودی، کسی نام مادر وی بردی از آن خشم ساکن شدی، و خوش گشتی، گفتی: مادر بهشت است، و در بهشت رنج و خشم نبود. هارون ازین جهت نام مادر برد بنزدیک وی در حال خشم.
بسی لاف محبت میزدم در سلک عشاقش مرا آخر جواز این منادی کرد ترخیمم