ترخیم

معنی کلمه ترخیم در لغت نامه دهخدا

ترخیم. [ ت َ ] ( ع مص ) نرم کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). نرم گردانیدن. ( غیاث اللغات ). نرم کردن آوا. نازک کردن آواز. ترقیق. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || بیفکندن. ( از تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). آخر اسم رابیفکندن در ندا. ( از زوزنی ). انداختن حرف آخر کلمه در ندا و در غیر آن بضرورت لأنه تسهیل للنطق. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). انداختن حرف آخر ازکلمه منادی و غیرمنادی. ( غیاث اللغات ). حذف آخر اسم برای تخفیف. ( از تعریفات جرجانی ). در لغت بمعنی بریدن دم باشد و نزد علمای نحو، حذف آخر اسم است برای تخفیف و بس ، بدون هیچ علت دیگری. و این حذف جائز است در منادی و غیرمنادی آنهم برحسب ضرورت و با شرطهای معین ، و آن شرطها بدین تفصیل است : منادی مضاف و شبه مضاف نباشد، مستغاث و مندوب نباشد، جمله نباشد، منادی عَلَمی زیاده بر سه حرف باشد یا با تاء تأنیث باشد. مانند: یا حار، در یا حارث و یا مرو، در یا مروان.و تصغیر ترخیم آن است که حروف زائد از حروف اصلی کلمه را حذف و آن کلمه را بصیغه تصغیر تبدیل میکنند، مانند: حُمَید در تصغیر احمد، کذا فی الضوء و العباب و غیرهما. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به الموشح ص 97 و 98 شود. || بیضه را در زیر بال ماکیان دادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه ترخیم در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - دنبالة چیزی را بریدن . ۲ - نرم کردن آواز. ۳ - انداختن «ن » از آخر مصدر و ساختن مصدر مرخم .

معنی کلمه ترخیم در فرهنگ عمید

در دستور زبان، انداختن حرف آخر کلمه، مثل انداختن حرف نون از آخر مصدر، مانند: «رفت» از «رفتن» و «گفت» از «گفتن» در کلمات «رفت و آمد» و «گفت وشنید».

معنی کلمه ترخیم در فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) نرم کردن آواز نرم خواندن . ۲- دم بریدن دنبال. چیزی را قطع کردن . ۳- انداختن حرف یا حروف آخر کلمه.۴- ( صفت ) مرخم : (( بست ) ) ترخیم (( بستن ) ) است . جمع : ترخیمات .

معنی کلمه ترخیم در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ترخیم، مصدر باب تفعیل از ماده ی "رخم" و در لغت به معنای سهل و آسان گردانیدن است. (رَخّمتُهُ ترخیماً، سَهّلتُهُ.)
در اصطلاح نحو ترخیم عبارت است از حذف آخر لفظ به روش مخصوص؛ (از جمله اغراض ترخیم می توان به تخفیف، تملیح و استهزاء اشاره کرد.) این معنا از ترخیم عامّ بوده و شامل سه قسم می شود: "ترخیم در نداء "، "ترخیم در ضرورت شعری" و "ترخیم در تصغیر". ترخیم در تصغیر از مجموعه مباحث باب " تصغیر " بوده و در ضمن آن مورد بررسی قرار می گیرد؛ از این رو این نوشتار به بررسی دو قسم دیگر ترخیم می پردازد.
وجه نامگذاری
با حذف آخر لفظ، از حروف آن کاسته شده و در این صورت آسان تر و سهل تر تلفظ می شود و در واقع در این حذف نوعی تسهیل و آسان گردانیدن وجود دارد. با این بیان روشن می شود که معنای لغوی ترخیم (تسهیل) در معنای اصطلاحی آن لحاظ شده و به همین علت این نوع حذف را ترخیم، نام نهادند.
جایگاه
ترخیم از ملحقات باب "نداء" است و به همین جهت در ادامه ی مباحث نداء مورد بررسی قرار می گیرد. بعضی از عالمان نحو (همچون ابن حاجب در " الکافیة ".) در ادامه ی مباحث مفعول به ، مبحث وجوب حذف عامل مفعول به، از باب "نداء" بحث کرده و در مقابل گروهی (همچون ابن مالک در " الفیة ".) "نداء" را به طور مستقل بعد از باب " توابع " مورد بررسی قرار داده اند.
ترخیم در نداء
...

معنی کلمه ترخیم در ویکی واژه

دنبالة چیزی را بریدن.
نرم کردن آواز.
انداختن «ن» از آخر مصدر و ساختن مصدر مرخم.

جملاتی از کاربرد کلمه ترخیم

خشم بسیار نراندی، و موسی گرم و تیز بود و بسیار خشم، چون باز آمد برادر را بخشم فرا خود کشید، موی گرفته، که چرا از پس من نیامدی و مرا از حال بنی اسرائیل و فعل ایشان خبر نکردی؟! همانست که جای دیگر گفت: ما مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَیْتَ أَمْرِی؟! قالَ ابْنَ أُمَّ قراءت اهل کوفه ابن ام بکسر میم است و اصله ابن امّی، فحذف یاء الاضافة لأنّ مبنی النّداء علی الحذف، و بقیت الکسرة فی المیم لتدلّ علی الاضافة، کقوله تعالی: «یا عِبادِ». باقی بفتح میم خوانند، یعنی: یا ابن امّاه، فحذف الالف مقصورا علی نیة الترخیم. چون بکسر خوانی، میگوید: ای پسر مادر من! و چون نصب خوانی: ای پسر مادرا! و هارون و موسی از یک مادر و یک پدر بودند، اما ذکر مادر کرد تنها، لیرقّقه علیه. گفته‌اند که: موسی حق مادر عظیم گزاردی، و دل وی نیکو نگه داشتی تا آن حدّ که هر گه خشمگین بودی، کسی نام مادر وی بردی از آن خشم ساکن شدی، و خوش گشتی، گفتی: مادر بهشت است، و در بهشت رنج و خشم نبود. هارون ازین جهت نام مادر برد بنزدیک وی در حال خشم.
بسی لاف محبت می‌زدم در سلک عشاقش مرا آخر جواز این منادی کرد ترخیمم