تخییر

معنی کلمه تخییر در لغت نامه دهخدا

تخییر. [ ت َخ ْ ] ( ع مص ) برگزین کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). برگزیدن. ( دهار ). تفضیل دادن کسی را بر غیر وی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد )( از المنجد ). اختیار کردن. ( آنندراج ). || مخیر کردن. ( زوزنی ). اختیار دادن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).

معنی کلمه تخییر در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - برتری دادن . ۲ - حق انتخاب دادن .

معنی کلمه تخییر در فرهنگ عمید

۱. تفضیل دادن.
۲. اختیار دادن در برگزیدن.

معنی کلمه تخییر در فرهنگ فارسی

برگزین کردن برگزیدن تفضیل دادن کسی را بر غیر وی اختیار کردن یا مخیر کردن اختیار دادن کسی را .

معنی کلمه تخییر در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تخییر به معنای اعطای حق انتخاب نسبت به دو یا چند چیز است.از این عنوان در اصول فقه و نیز بسیاری از ابواب فقه نظیر طهارت، صلاة، زکات، خمس، صوم، حج، جهاد و غیره سخن رفته است که در این مقاله از هر دو بعد اصولی و فقهی به اهمّ مباحث تخییر اشاره می کنیم. ـــ تخییر به آزادی انتخاب یکی از دو یا چند گزینه است.
تخییر در لغت به معنای واگذار کردن اختیار، دادن حق انتخاب به دیگری و ترجیح دادن چیزی بر چیز دیگر است. این واژه به معنای لغوی خود در برخی ابواب علم اصول به کار می رود، از جمله در مباحث تعارض ادلّه ، تزاحم و واجب تخییری .در منابع فقهی اهل سنّت اصولاً کاربرد آن از مفهوم لغوی خارج نشده است.
تعریف تخییر
ـــ تخییر عبارت است از واگذاری حقّ گزینش به انسان، نسبت به یکی از فعل و ترک یا یکی از دو فعل و یا یکی از چند متعلّق فعل از ناحیه شارع یا عقل و یا غیر آن دو. ـــ تخییر، به معنای آزادی انسان در انتخاب یکی از دو یا چند گزینه می باشد؛ به این معنا که هر کدام را خواست، انتخاب نموده و طبق آن عمل می کند. به این ترتیب، دامنه تخییر اعم از «اصل تخییر» می باشد که فقط در «دوران بین محذورین» جاری است.
تعریف تخییر در علم اصول
در اصطلاح اصولیان متأخر امامی ، اصل تخییر که یکی از اصول عملیه چهارگانه به شمار می رود، عبارت است از حکم عقل به اختیار داشتن مکلف میان انجام دادن کاری و ترک آن یا انجام دادن یکی از دو کار در مواردی که احتیاط امکان ندارد.
ورود تخییر در سه مبحث علم اصول
...
[ویکی فقه] تخییر (ابهام زدایی). واژه تخییر ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • تخییر (فقه): از اصطلاحات به کار رفته در فقه، به معنای تخییر مکلف در دوران امر بین ارتکاب یکی از دو محذورین• تخییر (اصول فقه): از اصطلاحات به کار رفته در اصول فقه، در ارتباط با موارد تعارض ادلّه یا موارد دوران نوع تکلیف بین دو محذور (وجوب و حرمت) و یا تزاحم دو حکم در مقام امتثال
...
[ویکی فقه] تخییر (اصول فقه). تخییر، به معنای آزادی انسان در انتخاب یکی از دو یا چند گزینه می باشد؛ به این معنا که هر کدام را خواست، انتخاب نموده و طبق آن عمل می کند. از این عنوان در اصول فقه و نیز بسیاری از ابواب فقه نظیر طهارت، صلاة، زکات، خمس، صوم، حج، جهاد و غیره سخن رفته است که در این مقاله از بعد اصولی به اهمّ مباحث تخییر اشاره می کنیم.تخییر اصولی یا در ارتباط با موارد تعارض ادلّه است یا موارد دوران نوع تکلیف بین دو محذور (وجوب و حرمت) و یا تزاحم دو حکم در مقام امتثال؛ از سوی دیگر، تخییر یا شرعی است یا عقلی.
تخییر در لغت به معنای واگذار کردن اختیار، دادن حق انتخاب به دیگری و ترجیح دادن چیزی بر چیز دیگر است.
اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیة، ذیل «خیر».
تخییر عبارت است از واگذاری حقّ گزینش به انسان، نسبت به یکی از فعل و ترک یا یکی از دو فعل و یا یکی از چند متعلّق فعل از ناحیه شارع یا عقل و یا غیر آن دو. تخییر، به معنای آزادی انسان در انتخاب یکی از دو یا چند گزینه می باشد؛ به این معنا که هر کدام را خواست، انتخاب نموده و طبق آن عمل می کند. به این ترتیب، دامنه تخییر اعم از «اصل تخییر» می باشد که فقط در «دوران بین محذورین» جاری است.
تخییر در علم اصول
در اصطلاح اصولیان متأخر امامی، اصل تخییر که یکی از اصول عملیه چهارگانه به شمار می رود، عبارت است از حکم عقل به اختیار داشتن مکلف میان انجام دادن کاری و ترک آن یا انجام دادن یکی از دو کار در مواردی که احتیاط امکان ندارد.
مشکینی، علی، اصطلاحات الاصول، ج۱، ص۵۰، قم ۱۳۶۷ ش.
...
[ویکی فقه] تخییر (فقه). در جایی که اصل تکلیف محرز بوده و امر بین ارتکاب یکی از دو محذور دائر باشد، به گونه ای که احتیاط نیز مقدور نباشد، اصل تخییر، مکلف را در ارتکاب هر یک از دو محذور، مخیر می نماید. تخییر در ابواب فقهی، یا به لحاظ تطبیق کلی تخییر اصولی بر افراد می باشد و یا به لحاظ ادلّه خاص در موارد خاص، که موضوع بحث ما در این مقاله است.
حکم عقل به مخیّر بودن مکلف میان فعل و ترک یا میان دو فعل در صورت عدم امکان احتیاط است. به بیان کامل تر؛ اصل تخییر، یکی از اصول عملی است که وظیفه عملی مکلف را هنگام شک در «مکلفٌ به» و مقدور نبودن احتیاط، تعیین کرده و به تخییر حکم می کند؛ بنابراین، در جایی که اصل تکلیف محرز بوده و امر بین ارتکاب یکی از دو محذور دائر باشد، به گونه ای که احتیاط نیز مقدور نباشد، اصل تخییر، مکلف را در ارتکاب هر یک از دو محذور، مخیر می نماید.
اصول الفقه، مظفر، محمد رضا، ج۲، ص۲۴۲.
مجرای اصل تخییر، یا یک عمل مردّدِ میان وجوب و حرمت است (که از آن به دوران امر بین محذورین (وجوب و حرمت) تعبیر می شود) مانند نماز جمعه که حکم آن مردّد میان وجوب و حرمت باشد، و یا دو عمل، مانند دو فعلی که به اجمال می دانیم یکی واجب و دیگری حرام است، امّا اینکه کدام واجب و کدام حرام است، مشخص نیست، همچون نماز ظهر روز جمعه و نماز جمعه، بنابر قول به اینکه اگر یکی واجب باشد، دیگری حرام است.
اقسام شبهه
شبهه در هر دو مورد یا حکمی است مانند مثال یاد شده و یا موضوعی مانند آنکه فردی می داند چیزی را نذر کرده است، لیکن شک دارد فعل آن را نذر کرده یا ترک آن را، یا کسی که بین دو فعل (برای مثال، یکی سفر و دیگری اطعام زید) تردید دارد، یعنی مکلّف می داند که مولا از دو فعل یاد شده، به یکی امر و از دیگری نهی کرده است، لیکن فراموش کرده است که به کدام امر و از کدام نهی کرده است.
اصطلاحات الاصول، مشکینی، علی، ص۵۰ ۵۱.
...

معنی کلمه تخییر در ویکی واژه

برتری دادن.
حق انتخاب دادن.

جملاتی از کاربرد کلمه تخییر

این امانتها بر اختلاف علما که گفتیم، رب العالمین عرضه کرد بر اعیان آسمانها و زمین و کوه‌ها و فرا پیش ایشان نهاد گفت: توانید که این امانت بردارید و در ان راست روید و بوفای آن باز آئید؟ ایشان گفتند و ما را از برداشت آن و نگه داشت آن چه آید و چه بود؟ گفت: اگر نیک آئید و راست روید ثواب و عطا یابید، و اگر بد آئید و کژ روید بعذاب و عقوبت رسید. ایشان گفتند: لا، یا رب نحن مسخرات لامرک لا نرید ثوابا و لا عقابا. این سخن نه از معصیت و مخالفت گفتند بلکه از خوف و خشیت گفتند و تعظیم دین اللَّه ترسیدند از تاوان و از راست باز نیامدن در آن، و رب العزة این عرض که کرد از روی تخییر کرد نه از روی الزام که اگر الزام بودی ازیشان امتناع نبودی و هر چند جمادات بودند رب العزة در قرآن ایشان را خضوع و سجود و خشیت و طاعت اثبات کرد قال اللَّه تعالی: أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ، وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ... الایة، و قال تعالی للسماوات و الارض: ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً، قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَ. و قال للحجارة: وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ‌.
آن گه حکم اهل عذر اعادت کرد گفت: وَ مَنْ کانَ مَرِیضاً أَوْ عَلی‌ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ از بهر آن که در آیت پیش مقیم را نیز در عداد اهل عذر آورد و مخیر کرد و در این آیت تخییر مقیم منسوخ کرد و تخییر مسافر و بیمار باز گفت تا معلوم شود که بیمار و مسافر را در رخصت افطار همان حکم است که از پیش رفت.
قومی گفتند: این آیت در معنی جهاد و قتال مشرکان آمد که رسول خدا در بعضی اوقات حثّ بر جهاد کمتر میکرد، بسبب آنکه گروهی منافقان در آن کراهیت مینمودند، و کسلانی میکردند، رب العزة در قصه ایشان گفت: فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْکَمَةٌ وَ ذُکِرَ فِیهَا الْقِتالُ الایة. پس چون رسول اللَّه در حثّ جهاد سستی نمود خدای تعالی آیت فرستاد که: بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ یعنی فی امر الجهاد، وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ. قومی گفتند این در قصه تخییر زنان مصطفی فرو آمد که چون آیت تخییر آمد رسول خدا بر زنان عرضه نمیکرد از بیم آنکه ایشان دنیا اختیار کنند و ندانند. پس رب العالمین آیت فرستاد که: بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ فی تخییرهن، و قیل: نزلت فی امر زینب بنت جحش و نکاحها، و قیل: نزلت فی قصة الیهود، ای: بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ من الرجم و القصاص، و قیل: نزلت فی علی بن ابی طالب ای: بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ فی فضل علی بن ابی طالب.
و در ابتداء اسلام مصطفی را اول بنماز شب فرمودند باین آیت که یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ هذه کنایة عن النّائم کانّه یقول ایّها النّائم اللّیل کله قم فصلّ. مصطفی و یاران یک سال نماز شب گزاردند و کاری عظیم پیش گرفتند و رنجی بسیار بر خود نهادند تا پایهای ایشان آماس گرفت، و همه شب نماز میکردند هر چند که واجب بریشان نیمه شب بود یا سه یک و یا دو سه یک بر تخییر، اما می‌ترسیدند که ازیشان چیزی فائت شود از آن همه شب در نماز می‌بودند و البته نمی‌خفتند. چون یک سال بر آمد ناسخ این آمد که عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ. و اول نسخی در شریعت در ابتداء اسلام این بود میگوید ما میدانیم که شما طاقت ندارید که تا آخر عمر همه شب نماز کنید فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ. ای صلّوا ما تیسّر من الصلاة آن چندان که توانید نماز کنید بی تقدیری، قیل فی التفسیر و لو قدر حلب شاة پس یک سال برین تخفیف بودند آن گه ناسخ این آمد وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ و این مجمل بود کس ندانست که چندست مصطفی این مجمل را مفسر کرد و گفت خمس صلوات فی الیوم و اللّیلة پس این نماز پنجگانه همه دو رکعت بودند آن گه دیگر باره در نماز پیشین و دیگر شام و خفتن بیفزودند و نماز بامداد و نماز مسافر باصل خویش بگذاشتند اینست اختلاف احوال نماز در ابتداء اسلام.
قوله تعالی: فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ فیه قولان: قال بعضهم: انما قال امتّعکنّ لانهنّ لو قلن نرید الحیاة الدّنیا و زینتها کان طلاقا فیکون بعده المتعة ثمّ التّسریح لانّ هذا منه علیه السلام، کقول الرّجل لامرأته: اختاری، فقالت: اخترت لنفسی، وقع الطّلاق، و قال بعضهم هذا تخییر بین الدّنیا و زینتها، و بین الآخرة و نعیمها، فان اخترن الدّنیا طلّقهن حینئذ، فعلی هذا تقدیر الایة: فتعالین اطلّقکنّ و امتّعکنّ و اسرّحکنّ سراحا جمیلا لا ضرار فیه و لا مشاجرة.
اخباریان در باب عمل به احادیث متعارض چند گونه عمل می‌کنند بعضی از از آن‌ها قائل به تخییر بوده یعنی به هر کدام از آن‌ها بخواهی عمل می‌توان کرد و بعضی قائل به ترجیح اند که در ابتدا آن را با کتاب خداوند سپس با سنت پیامبر می‌سنجند در مرحله بعد به روایتی عمل می‌کنند که مخالف عامه باشد و در مرحله آخر به راویتی که بیشتر مورد اعتماد باشد عمل می‌نمایند. معمولاً کسانی که اهل تخییرند قائل به صحت تمام احادیث هستند و کسانی که قائل به ترجیح‌اند احادیث را به صحیح و ضعیف تقسیم‌بندی می‌کنند. در ضمن باید گفت که هر دو نوع اعتقاد از روایات برخاسته است.
و آنچه ربّ العزّة گفت: وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ، آنست که پیر زن را میدارد بعد از تخییر در نفقه و مقام، بچیزی معلوم صلح کنند. و رسول خدا (ص) با سوده بنت زمعه همین کرد. زنی بود روزگار بوی برآمده و پیر گشته، و رسول خواست که وی را طلاق دهد. سوده گفت: مرا در جمله زنان خود بگذار، تا فردا در قیامت چون مرا حشر کنند، با زنان تو حشر کنند، و من نوبت خویش روز و شب در کار عائشه کردم.
اما بمذهب شافعی بر تعزیر اقتصار کنند، که از وی مباشرت فعل نبود، و نه حقیقت محاربت، حضور مجرد و تکثیر سواد حدی لازم نکند، بلکه تعزیر کفایت باشد. قول حسن و ابن المسیب آنست که «او» درین آیت بمعنی اباحت است و تخییر، یعنی که امام درین عقوبات مر قاطع طریق را مخیر است، آن یکی که خواهد میکند، و معنی نفی حبس است در زندان، که هر کرا در زندان کردند گویی که وی را از دنیا بیرون کردند.
فَإِنْ جاؤُکَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ این آیت دلالت میکند که مصطفی (ص) مخیّر بود در حکم کردن میان اهل کتاب چون از وی حکم خواستند، و لهذا قال تعالی: وَ إِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ یَضُرُّوکَ شَیْئاً. علماء دین در حکم این آیت مختلف‌اند، یعنی که حکم تخییر چنان که مصطفی را بود امروز حاکمان اسلام را ثابت است یا منسوخ، و بیشترین علما بر آنند که حکم تخییر ثابت است حکام اسلام را، اگر خواهند حکم کنند میان اهل کتاب و همه اهل ذمت را، و اگر خواهند نکنند، و از آن اعراض نمایند، و این قول نخعی است و شعبی و عطا و قتاده، اما قول حسن و مجاهد و عکرمه و سدی آنست که این تخییر منسوخ گشت، و حکم کردن واجبست، لقوله تعالی: وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ، و آنچه گفت: بِما أَنْزَلَ اللَّهُ دلیل است که حکم اسلام و مسلمانان بر ایشان کنند، هم چنان که گفت: وَ إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ یعنی بحکم الاسلام.
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها سبب نزول این آیت آن بود که: بعضی زنان رسول از وی چیزی خواستند از زینت دنیا بیرون از نفقه لا بدّ، و زیادتر از بلغه عیش، و بعضی رسول را رنجه داشتند بسبب غیرت چنان که عادت زنان ضرائر بود، رسول علیه السلام ازیشان در خشم شد و سوگند یاد کرد که یک ماه ایشان را مهجور کند و گرد ایشان نگردد. یاران پنداشتند که رسول ایشان را طلاق داد و سخن در آن همی گفتند، عمر خطاب گفت حقیقت این کار من باز دانم، گفتا در پیش مصطفی شدم، گفتم: یا رسول اللَّه زنان را طلاق دادی؟ گفت نه، گفتم، مردمان در مسجد چنین میگویند، دستوری هست که ایشان را خبر کنم که تو زنان طلاق ندادی؟ گفت خبر کن ایشان را که میخواهی. عمر گفت. بیرون آمدم بدر مسجد بآواز بلند گفتم: لم یطلق رسول اللَّه (ص) نساءه آن گه جبرئیل آمد و آیت تخییر آورد، و در آن وقت نه زن در نکاح رسول بودند، پنج از قریش: عائشة بنت ابو بکر و حفصة بنت عمر و امّ حبیبة بنت ابی سفیان و امّ سلمة بنت ابی امیة و سودة بنت زمعة، و بیرون از ایشان چهار زن بودند: زینب بنت جحش الاسدیه و میمونة بنت الحارث الهلالیه و صفیه بنت حیی بن اخطب الخیبریه و جویریة بنت الحارث المصطلقیه. چون آیت تخییر فرو آمد، رسول خدا علیه السلام ابتدا به عایشه کرد گفت یا عایشه! با تو سخنی خواهم گفت و حکمی بر تو عرض خواهم کرد، نگر تا بتعجیل جواب ندهی پیش از آن که با پدر و مادر مشورت کنی. عایشه گفت چیست آن حکم و آن فرمان؟ رسول آیت تخییر بر وی خواند. عایشه گفت: یا رسول اللَّه و مرا درین معنی با پدر و مادر مشورت باید کرد؟ حاجت بمشورت ایشان نیست، اخترت اللَّه و رسوله و الدّار الآخرة. رسول را آن سخن از وی عجب آمد و بدان شاد شد و اثر شادی بر بشره مبارک وی پیدا آمد، آن گه گفت یا رسول اللَّه زنان دیگر را مگوی که من چه اختیار کردم. رسول خدا با هر زن که آیت تخییر بر وی میخواند میگفت عایشه چنین اختیار کرد شما چه اختیار میکنید؟ آن زنان همه اقتدا به عایشه کردند و همان گفتند که وی گفت. قال قتاده: فلمّا آثرنه علیه الصلاة و السلام و الدّار الآخرة شکرهنّ اللَّه علی ذلک و حرّم علی النبی التزوّج بغیرهنّ، فقال تعالی: لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ.
آن گه گفت: فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً اگر کسی بطوع خویش برین مدّ بیفزاید نیکوست و پسندیده، و اگر روزه دارد خود بهتر و نیکوتر، و این حکم پیش از آن بود که آیت منسوخ شد، پس چون فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ فرو آمد این حکم منسوخ گشت، و تخییر برخاست، و بر ایشان که روزه توانند و مقیم باشند واجب گشت، و ثابت، و مسافر را و بیمار را رخصت افطار بماند، و پیر ناتوان بی طاقت را افطار و فدیه این یک قول است. و قول دیگر وَ عَلَی الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ.