تخلید

معنی کلمه تخلید در لغت نامه دهخدا

تخلید. [ ت َ ] ( ع مص ) جاویدان کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). جاودانه کردن. ( دهار ). جاوید کردن. ( زمخشری ). همیشه داشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). جاودانه کردن خدای تعالی کسی را. ( اقرب الموارد ) ( از المنجد ): خلد اﷲ تعالی فلاناً؛ جعله خالداً. ( اقرب الموارد ). || به ودیعت نهادن.اهدا کردن : و سلم [ احمدبن علی بن خیران المصری... للمستنصر ] الی ابی منصوربن الشیرازی جزئین من شعره و رسائله... لیعرضهما علی الشریف المرتضی ابی القاسم... و یستشیر فی تخلیدهما دارالعلم... ( معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث ج 1 ص 242 ). || مقیم گردیدن در جای. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). اقامت در مکانی. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || دست ورنجن در دست کسی کردن. || گوشواره در گوش کسی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ).

معنی کلمه تخلید در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) جاودانه کردن .

معنی کلمه تخلید در فرهنگ عمید

جاوید کردن، جاودانه کردن، پاینده ساختن.

معنی کلمه تخلید در فرهنگ فارسی

جاویدکردن، جاودانه کردن، پاینده ساختن
( مصدر ) جاودانه کردن پاینده ساختن . ۲- ( مصدر ) مقیم گردیدن در جایی . ۳-( اسم ) جاودانگی . جمع : تخلیدات .

معنی کلمه تخلید در ویکی واژه

جاودانه کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه تخلید

جزاء سیّئة اثبات کرد، آن گه عفو در آن روا داشت، بلکه بر عفو تحریض کرد، همچنین جزاء قاتل بیان کرد از وعید و تخلید، لکن روا باشد که عفو کند، و دلیل بر درستی این سخن آنست که ربّ العزّة جلّ جلاله چون کفر روا نداشت که بیامرزد، سخن بر مخرج خبر بیرون داد، نه بر مخرج وعید، و ذلک فی قوله تعالی: وَ مَنْ یَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّی إِلهٌ مِنْ دُونِهِ، فَذلِکَ نَجْزِیهِ جَهَنَّمَ. و خلف در جز حق جلّ جلاله روا نباشد، و در حق قاتل سخن بر مخرج وعید بیرون داد نه بر مخرج خبر، گفت: فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ، و خلف وعید در حق اللَّه جلّ جلاله کرم و فضل باشد.
مزین گشت و شمتی از مناقب ذات بی همال - که غرت محاسن ایام است و واسطه قلاده روزگار- در تشبیب آن تقریر افتاد؛ و نبذی از آثار رای و شمشیر پادشاهانه، که مفاخر دین و دولت بدان آراسته گشته است و فضایل ملک و ملت بجمال آن کمال پذیرفته، در ضمن آن ایراد کرده آمد، و رمزی از مآثر خاندان بزرگ شاهنشاهی و مساعی حمیده خداوندان، ملوک اسلاف انارالله براهینهم که گردن و گوش فلک سبک سیر بطوق منت و خدمت عبودیت ایشان گران بار است، و صدر و منکب زمانه بردای احسان و وشاح انعام ایشان متحلی -بدان مقرون گردانیده شد؛ توان دانست که رغبت مردمان در مطالعت این کتاب چگونه صادق گردد، و بسبب قبولی که از مجلس عالی، ضاعف الله اشراقه، آن را ارزانی داشته است جهانیان را از چه نوع اقبالها باشد و ذکر آن بتبع اسم و دولت قاهره، لاقالت ثابتة الارکان، سمت تخلید و تابید یابد و تا آخر عمر (عالم )هر روز زیادت نظام و طراوت پذیرد، و البته دور چرخ و قصد دهر تیرگی را بصفوت آن راه ندهد.
و کریم زندگانی دراز برای تخلید ذکر و محاسن آثار را خواهد. و اگر ناکامیی دراین حیز افتد و عاری بر وی خواهد رسید کوتاهی عمر را بران ترجیح نهد، و تنگی گور را پناه منیع شمرد. و صواب نمی‌بینم ملک را اظهار عجز، که آن مقدمه هلاک و داعی ضیاع ملک و نفس است، و هر که تن بدان در داد درهای خیر بروی بسته گردد و در طریق حیلت او سدهای قوی پیدا آید.
«قُلْ إِنَّ الْخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِیهِمْ» قیل له: خسرت ان خالفت دین آبائک فانزل اللَّه: «قُلْ إِنَّ الْخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ» بالتخلید فی النّار، «و اهلیهم» بانهم لم یدخلوا الجنّة فیکون لهم اهلون من الحور العین و لیس فی النّار اهل. قال ابن عباس: انّ اللَّه جعل لکلّ انسان منزلا فی الجنّة و اهلا فمن عمل بطاعة اللَّه کان ذلک المنزل و الاهل له و من عمل بمعصیة اللَّه دخل النّار و کان ذلک المنزل و الاهل لغیره ممّن عمل بطاعة اللَّه، «أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ» حین استبدلوا بالجنّة نارا و بالدّرجات درکات.
چنان بدیدم عزم تو ثابت اندر کار که گر بخواهی سازی زمانه را تخلید
از ثقات مروی است که مردم در ایام سابق سخاوت را پسندیده داشته‌اند و کسی را که بدین خلق معروف بوده شکر گفته‌اند و بدان مفاخرت نموده فرزندان را بدین خصلت تحریض کرده‌اند. این قشم را چنان معتقد بوده‌اند که اگر مثلا شخصی گرسنه‌ای را سیر کردی یا برهنه‌ای را پوشاندی یا درمانده‌ای را دست گرفتی از آن عار نداشتی و تا به حدی در این باب مبالغه کردندی که اگر کسی این سیرت ورزیدی مردم او را ثنا گفتندی، و قطعا او را بدین سبب عیب نکردندی. علماء در تخلید ذکر او کتب پرداختندی و شعرا مدح او گفتندی.
دستور در لباس ملاینت و مخادعت سخن آغاز کرد و گفت: ملک زادهٔ دانا و کارآگاه و پیش اندیش و دوربین و فرهمند و صاحب فرهنگ هرچ میگوید از بهر احکام عقدهٔ دولت و نظام عقد مملکت میگوید و این نصایح مفضیست بمنایح تأیید الهی و تخلید آثار پادشاهی و لیکن ما چنین دانیم و حفظ و حراست ملک بچنین سیاست توان کرد که ما میکنیم و سلوک این طریقت مطابق شریعت و عقلست، چه مجرم را بگناه عقوبت نفرمودن، چنان باشد که بی‌گناه را معاقب داشتن و از منقولات کلام اردشیر بابک و مقولات حکمت اوست که بسیار خون ریختن بود که از بسیار خون ریختن باز دارد و بسیار دردمندی بود که بتن درستی رساند.