تحامی

معنی کلمه تحامی در لغت نامه دهخدا

تحامی. [ ت َ ] ( ع مص ) نگاهداری مردم خویشتن را از کسی و پرهیز کردن از وی. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). تحامی مردم کسی را؛ نگاه داشتن خود را از وی و اجتناب کردن و دوری جستن ازاو. ( از قطر المحیط ): تحاماه الناس ُ تحامیاً؛ نگاه داشتند خویش را از وی و پرهیز جستند او را. و منه : یُتَحامی ̍ کما یُتَحامی ̍ الاجرب. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه تحامی در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص ل . ) پرهیز کردن ، خود را نگاه داشتن .

معنی کلمه تحامی در فرهنگ عمید

خود را از کسی یا چیزی نگهداری کردن و پرهیز کردن.

معنی کلمه تحامی در ویکی واژه

پرهیز کردن، خود را نگاه داشتن.

جملاتی از کاربرد کلمه تحامی

اکنون که عدل شامل و فضل کامل پادشاه، انصاف من بنده نمی دهد و این واقعه شنیع که برین خدمتکار رفت، وزنی نمی نهد. بر مظلومان نمی بخشاید و انصاف مرحمت متظلمان نمی فرماید و فرزند شاه در حریم حرمت او که چون حریم حرم، محترم و مکرم است، چنین اقتحامی نمود و عدل شاه بادافراه کردار نامحمود او در تاخیر می افکند و چنین شین و عار و وزر وبال که سبب عقاب عقبی و نکال دنیا تواند بود، روا می دارد، خویشتن را به آتش افکنم و این داوری به محشر اکبر حوالت کنم و قصه حال خویش و شرح تظلم و اقدام که از شاه و فرزند و دستوران او بر من می رود به سرادق جلال ذوالجلال عرضه دارم، در روزی که صفت این دارد که «یوم لاینفع مال و لابنون الا منی اتی الله بقلب سلیم». روزی که حاکم عدل و قاضی فصل آن، کسی است که بر وی سهو و زلت روا نیست. روزی که عقوبت، خشم خدا و زندان، درک اسفل و زندانبان، مالک دوزخ و بادافراه آتش دوزخ. روزی که انصاف مظلومان عاجز از ظالمان جابر طلب کنند و مجازات اعمال خیر و مکافات افعال شر به مفسد و مصلح و ظالم و مظلوم برسانند و بر من چون روز، روشن است که وزرای وزرشگال پادشاه را در عقوبت و نکال می افکنند و از اجر و ثواب، حایل و مانع می شوند و آفتاب رای او را که از افق عدل طالع است به نقاب سحاب ظلم حجاب می کنند و به حکم تخییلات و مظنونات گفتار ایشان، پادشاه بر بنده بدگمان می شود و اقوال او را که از محض صدق می رود، کذب و بهتان می پندارد و جمال چهره عدل و نصفت را به پای ظلم و جور می سپرد و ندانم که روز قیامت چه معذرت و حجت آرد؟ می ترسم که اگر برین منوال رود و بر آن انکار، اصرار فرماید و بر گفتار وزیران خائن اعتماد کند و تعویل نماید، به او و وزیران او همان رسد که از آن پادشاه بر وزیران او رسید که در امور او خیانت کردند. شاه پرسید که چگونه است آن؟ بگوی.
اذ تولی و لم یخلف زعیماً یتحامی حریمه ان یحلاّ