تبطین

معنی کلمه تبطین در لغت نامه دهخدا

تبطین. [ ت َ ] ( ع مص ) جامه را آستر کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( آنندراج ). لباس را آسترکردن. ( فرهنگ نظام ): تبطین ثوب ؛ آستر کردن جامه را.( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ابطان الثوب. ( منتهی الارب ). || زدن بر شکم کسی. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). زدن بر شکم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || تبطین لحیة؛ ستردن موی زیر زنخ و حنک. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) ( منتهی الارب ). گرفتن موی ریش را از تحت ذقن و حنک. ( ناظم الاطباء ). و منه حدیث النخعی : انه کان تبطن اللحیة؛ ای یأخذ الشعر من تحت الذقن. ( منتهی الارب ). || تنگ برکشیدن ستور را. ( آنندراج ): تبطین بعیر؛ تنگ برکشیدن ستور را. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ابطان البعیر. ( منتهی الارب ). || تبطین فلان ؛ قرار دادن او را از خواص خود. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). درونی و خاصه کردن کسی را. ( آنندراج ). محرم گردانیدن کسی را. ( فرهنگ نظام ). || شمشیر زیر کش گرفتن. ( آنندراج ) .

معنی کلمه تبطین در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) آستر کردن جامه را.

معنی کلمه تبطین در ویکی واژه

آستر کردن جامه را.

جملاتی از کاربرد کلمه تبطین

به‌من چون‌دیو در ریمن ولی‌من‌از ش‌ش ایمن بلی چون مهر نورانی‌کرا یارای تبطینش
در فضای سرکوب حکومت نظامی تنها شکل اعتراضی که دولت نمی‌توانست با آن برخورد کند، مراسم مذهبی بود و کلیسا به عنوان تنها محلی که در آن می‌توان آزادانه‌تر سخن گفت مرجع مخالفان شد. از جمله یکی از کشیشان ورشو به نام یـِژی پُپیـِوشکوک از مرتبطین با اتحادیه همبستگی بود در یک سخنرانی تند و مشهور حکومت کمونیستی را به زیر شلاق انتقادهایی سخت گرفت. وی ۲ سال بعد توسط نیروهای امنیتی‌ای که بعداً «خودسر» خوانده شدند ربوده شد و پس از چند روزی جنازه‌اش را در رودخانه‌ای یافتند. بعدها، وی به نماد شهیدان راه آزادی و اتحادیه همبستگی مبدل شد.
مر آن بارانی قاقم‌ که خود آراست در سرطان به قندزگون غمام اینک فلک را رای تبطینش
این اطلس کهن نکند جاهش بر جامه جلالت تبطین را
پدربزرگش محمّدباقر در «سرای نو» شیراز تاجر بود، لباسی شبیه لباس روحانیّت می‌پوشید و پیوسته در مسجد مولای شیراز به جماعت حاضر می‌شد و محترم و معتمد بود. جدّش محمّد کریم فرزند محمّدباقر که او نیز عمّامه‌ای بر سر داشت و در بازار در اثنای کار، کلاه پوستینی بر سر می‌گذاشت، در سرای گمرک شیراز و سپس در بازار وکیل به تجارت مشغول بود و از مرتبطین و نزدیکان محمدجعفر محلاتی؛ پدر بهاءالدین محلاتی و سید محمد جعفر طاهری به حساب می‌آمد. پدر وی، علی محمد، از تجار معروف شیراز بود. مکارم شیرازی در مورد پدرش می‌گوید: