تأجیل

معنی کلمه تأجیل در لغت نامه دهخدا

تأجیل. [ ت َءْ ] ( ع مص ) فرمان دادن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). || مهلت دادن. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( ترجمان علامه جرجانی ). تمهیل. مقابل تعجیل : تامن بحضرت شاه روم و ضرر تعجیل و منفعت تأجیل سیاست بازنمایم. ( سندبادنامه ص 171 ). || درد گردن کسی را علاج کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || بند کردن. ( منتهی الارب ). || بازداشتن. || فراهم کردن آب در مأجل. ( از منتهی الارب ).

معنی کلمه تأجیل در فرهنگ معین

( تأجیل ) (تَ ) [ ع . ] (مص م . ) مهلت دادن .

معنی کلمه تأجیل در فرهنگ عمید

مهلت دادن، مدت معین کردن.

معنی کلمه تأجیل در فرهنگ فارسی

مهلت دادن، مدت معین کردن، مدت رابه عقب انداختن
( مصدر ) مهلت دادن زمان دادن مقابل تعجیل .

معنی کلمه تأجیل در ویکی واژه

مهلت دادن.

جملاتی از کاربرد کلمه تأجیل

این خبر حجّت شافعی است بر اصحاب رأی، که ایشان گفتند: در قتل عمد کفّارت واجب نیست، و درین خبر بیان قتل عمد است که تا قتل عمد نبود، مرد مستوجب آتش نگردد. واجب دوم از واجبات قتل دیت است، چنان که ربّ العزّة گفت: وَ دِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلی‌ أَهْلِهِ، یعنی: و دیة کاملة الی اهل القتیل الّذین یرثهم و یرثونه. و دیت بر سه ضربست: دیت مخفّفه مؤجّل بر عاقله، و دیت مغلّظه حال واجب در مال قاتل، و دیت مغلّظه مؤجّل بر عاقله. و این تقسیم از آنست که قتل نیز بر سه ضربست: عمد محض، و خطأ محض، و عمد خطأ. عمد محض آنست که هم در فعل و هم در قصد عمد بود، چنان که بشمشیر یا بکارد یا بچیزی که غالبا بکشد قصد قتل وی کند. موجب این قتل قصاص است، یا دیت مغلّظه در مال قاتل، اگر عفو کنند. و تغلیظ درین دیت از سه وجه است: در سنّ است چنان که در خبر بیاید: ثلاثون حقّة، و ثلاثون جذعة، و أربعون خلفة، فی بطونها اولادها. و در حلول است که وقتی واجب شود بی‌تأجیل، و در مال قاتل واجب شود که عاقله تحمّل نکنند. ضرب دوم خطأ محض است که نه در فعل وی عمد بود و نه در قصد وی، چنان که تیری بمرغی اندازد، یا بچیزی دیگر از انواع صید، یا بنشانه، و بر آدمی‌ای آید، و کشته شود. موجب این قتل دیت مخفّفه است بر عاقله، و از سه وجه درین دیت تخفیف است: در سنّ، و در تأجیل، و در وجوب آن بر عاقله. ضرب سیوم عمد خطا است، که در فعل وی عمد بود، و در قصد وی خطا، چنان که کسی را بتازیانه‌ای بزند و بمیرد، در اغلب عادات باین چنین تازیانه هیچ قصد قتل نکند، پس اگر بمیرد نادر باشد، و عمد خطا بود. موجب این قتل دیت مغلّظه است بر عاقله، و از یک وجه درین دیت تغلیظ است، و آن آنست که سنّ مهین واجب شود، و از دو وجه تخفیف که هم مؤجّل است و هم بر عاقله واجب است.
فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ و هی رجب و ذو القعدة و ذو الحجّة و المحرّم، و قیل هی الاربعة الاشهر الّتی هی مدّة التّأجیل. میگوید: چون مدّت تأجیل بسر آید مشرکان را بکشید هر جای که بر ایشان دست یابید در حلّ و در حرم، وَ خُذُوهُمْ بالاسر، وَ احْصُرُوهُمْ ان تحصنوا، وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ ای علی کلّ مرصد، یعنی خذوا علیهم الطّرق. علما را در نسخ این آیت سه قول است، بیک قول منسوخ است بآن آیت که خدای گفت: فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً و لا یحلّ قتل اسیر صبرا، و بیک قول
پس رب العالمین مصطفی ص را و مؤمنانرا فرمود که چون ایشان پیمان بشکستند و بحرب شما بیرون آمدند، شما نیز عهدها که با ایشان کرده‌اید نقض کنید و زینهار بردارید و باین معنی آیت فرو فرستاد که بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ای قد برأ اللَّه و رسوله من اعطائهم العهود و الوفاء اذ نکثوا. و برائة رفع لانه خبر ابتداء محذوف، ای هذه الآیات برائة، و قیل رفع لانه ابتداء و خبره إِلَی الَّذِینَ. و معنی برائة انقطاع عصمت است. میگوید: ایشان را عصمت نماند و عهدی و زینهاری که داشتند تا امروز منقطع گشت. آن گه سخن با معاهدان گردانید، ایشان را گفت: فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ چهار ماه در زمین می‌آئید و میروید، چنانک خواهید از اوّل شوال تا آخر محرم، و گفته‌اند از روز عرفه تا دهم ربیع الآخر. و این معاهدان دو قوم بودند، قومی عهد داشتند از مصطفی ص کم از چهارماه، رب العزة درین آیت بچهار ماه برد، و قومی عهد داشتند بیش از چهارماه، رب العالمین فرمود، تا آن مدت بسر بردند، چنان که گفت: فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلی‌ مُدَّتِهِمْ. و گفته‌اند دو گروه بودند آن معاهدان، گروهی کم از چهارماه عهد داشتند و گروهی عهد داشتند امّا مدتی نامزد نکرده بودند. رب العالمین مدّت عهد هر دو گروه بچهار ماه باز آورد. و بقول بعضی مفسران، این تأجیل ایشانراست که نقض کردند، میگوید: این چهار ماه دیگر ایشان را زمان دهید و پس از آن ایشان را عهد نیست، میکشید ایشان را و می‌گیرید، و هر که نقض عهد نکرد بر سر عهد خویش است و هر که خود عهد نداشت، از مشرکان پنجاه روز وی را زمانست، یعنی از دهم ذی الحجه تا آخر محرم، و گفته‌اند ابتداء چهار ماه بیستم ذی القعده بود و در این سال درین روز حج نبود بحکم جاهلیّت و دیگر سال حجة الوداع بود هم ذی الحجة چنان که امروز است.