بیدخ

معنی کلمه بیدخ در لغت نامه دهخدا

بیدخ. [ ب َ / ب ِ ی ْ دَ ] ( اِ ) اسب جلد و تند و تیزخیز را گویند. ( برهان ). مؤلف انجمن آراپس از نقل گفته برهان گوید: این لغت ببای عربی غلطاست و تصحیف خوانی کرده اند و هیدخ به هاء و به یای تازی بمعنی اسب جلد و تیز است. و رجوع به هیدخ شود.
بیدخ. [ ب َ دَ ] ( اِخ ) بدون الف و لام ، نام زنی است. ( از لسان العرب ):
هل تعرف الدار لاَّل بیدخا
جرت علیها الریح ذیلاً انبخا.( لسان العرب ).

معنی کلمه بیدخ در فرهنگ معین

(دَ ) (ص . ) تند و جلد.

معنی کلمه بیدخ در فرهنگ فارسی

بدون الف و لام نام زنی است ٠

معنی کلمه بیدخ در ویکی واژه

تند و جلد.

جملاتی از کاربرد کلمه بیدخ

گر رودْزَن رواست امام و نبیدخوار اسپی‌ست نیز آنکه کند کودک از قصب
غمت را بختیان زناربندان گلت را عندلیبان بیدخوانان
درین مقام هر تیر جد که در جعبه جهد بود انداخته شد و هیچ بر نشانه قبول نیامد. اینجا چون گل سپر باید انداخت چون چنار دست بدعا برداشت. نه چون بیدخنجر توان کشید و نه چون نیلوفر سپر بر سر آب افکند. چون سوسن بده زبان خاموش باید بود و چون نرگس چشم نهادن، و چون بنفشه بعجز سر افکنده بودن و چون لاله با جگر سوخته دمی مشک‌وار زدن.
آب‌انبارحاج بیدختی مربوط به اوایل دوره پهلوی است و در بیدخت، مرکز شهر، خیابان صالح آباد واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۴ تیر ۱۳۸۲ با شمارهٔ ثبت ۹۲۵۶ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
بیدخت واردختی در حجله نشاط شایان بآفرین و ثنای به آفرین
هر هشت را بخواست پراکنده بیدخول زینها کرا وصال بود یا کرا فراق؟
نبید را چه فسون کرده ای که بر تو نبید نکرد هرگز چون بر نبیدخواران کار
فریدونی در ۱۲۷۵ همراه برادر بزرگترش، میرزا حسنعلی خان مستوفی ملقب به موثق‌السلطان، برای زیارت حرم امام رضا به مشهد رفت و سر راه در بیدخت گناباد خدمت سلطانعلی شاه رسید و به طریقهٔ سلسله نعمت‌اللهی وارد شد و تا آخر عمر درویش و صوفی‌مسلک باقی ماند. او در ۱۳۴۸ درگذشت.
آب‌انبار دودرب بیدخت مربوط به دوره قاجار است و در بیدخت، مرکز شهر واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۴ تیر ۱۳۸۲ با شمارهٔ ثبت ۹۲۵۷ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
مشتری برجیس دان مریخ شد رزبادراد مانک ماه و زهره بیدخت است و هاله شادورد
دیگر نام این سیاره زهره بوده و در فارسی بیدخت و بیلفت نیز نامیده می‌شد. و واژه بیدُخت در شکل کهن‌تر خود بَغدخت و به معنای «دختر خدا» بوده‌است.
«هرامید» است خورشید جهانتاب نپید آمد همان بیدخت پدرام
مسجد اراینست، میزیبد امامش جبرئیل خلوت روحانیون را شمع باشد بیدخان
از او در سنگ‌نوشته شاپور یکم بر کعبه زرتشت به عنوان پسر بیدخش یاد شده‌است. او در این سنگ‌نوشته در میان ۶۷ نجیب‌زاده در رتبهٔ پنجاه‌وسه قرار دارد. اطلاعات دیگری از پدر او در دست نیست اما در همین سنگ‌نوشته از بیدخشی به نام کردسرو یاد شده و احتمال می‌رود که اردشیر پسر او باشد.