بختک. [ ب َ ت َ ] ( اِ مصغر ) مصغر بخت. ( ناظم الاطباء ). || کابوس. خانق. نیدلان. جاثوم.سکاچه. ضاغوط. مندد. عبدالجنه. فرنجک. کرنجو. باروک. برک. نیدل. جثا. درفنجک. ( ناظم الاطباء ). برخفج. ( یادداشت مؤلف ). سنگینی که در خواب بر کسی پیدا شود. || ( اِخ ) نام وزیر انوشیروان است. ( ناظم الاطباء ). اما این استوار نیست. رجوع به بختگان شود. بختک. [ ب َ ت َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
معنی کلمه بختک در فرهنگ معین
(بَ تَ ) ( اِ. ) ۱ - کابوس . ۲ - موجودی خیالی .
معنی کلمه بختک در فرهنگ عمید
۱. حالت خفگی و سنگینی که گاهی در خواب به انسان دست می دهد. ۲. رؤیای وحشتناک توٲم با احساس خفگی و سنگینی بدن که انسان را از خواب می پراند، کابوس، خفتک، خفتو، برفنجک، درفنجک، فرنجک، فدرنجک، برغفج، برخفج، خفج، فرهانج، کرنجو، سکاچه.
معنی کلمه بختک در فرهنگ فارسی
ده از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان .
معنی کلمه بختک در دانشنامه آزاد فارسی
بَختَک (یا: فَرَنْجَک) در باورهای ایرانی، موجودی افسانه ای که، به هنگام خواب، بر تنِ آدمی فرود می آید و به خفته حالت خفگی دست می دهد. بختک، به باور عوام، از کنیزان اسکندر بود که با نوشیدن آب حیات، زندگی جاودان یافت. راهِ دورکردن بختک، چنگ انداختن به بینی اوست؛ با این تدبیر، بختک گنجی از گنج های اسکندر را، به رشوه، نشان می دهد و خفته را رها می کند. برخی بختک را با آل یکی دانسته اند یا به غول بیابانی مانند کرده اند که درست نیست؛ بختک در باورهای عامیانۀ قرون وسطای اروپا دیو نری است که با زنان در خواب می آمیزد. حاصل این آمیزش فرزندانی دیوصورت و جادوگر است. همتای مادۀ بختک، سوکوبوس نام دارد.
معنی کلمه بختک در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] بَختَک (یا بَختو)، موجودی مادینه موهوم و مهیب که شبها بر برخی خفتگان سنگینی می کند. بَختَک (یا بَختو)، موجودی مادینه موهوم و مهیب که شبها بر برخی خفتگان سنگینی می کند. عوام بختک را که تجسم کابوس است، عفریته یا ماده دیوی ناپیدا یا جنی سهمناک می پندارند که پیکرش از قیر و بینی اش از گل است. این موجود نامرئی، در تاریکی شب همچون «سیاهی» بر خفتگان، بویژه جوانان، نمایان می شود و آنان را چندان می فشارد که نفسشان می گیرد و از حرکت باز می مانند و زبانشان بند می آید. بختک بنابر افسانه ها بختک بنابر افسانه ها، بختک کنیز اسکندر و همسفر او در جستجوی آب حیات بود. اسکندر پس از دست یافتن به آب حیات، مشکی از آن برداشت و از شاخه درختی آویخت، اما کلاغی با منقارش مشک را سوراخ کرد و آب بر زمین ریخت. بختک بیدرنگ مشتی از آب حیات را پنهان از چشم اسکندر نوشید. وقتی اسکندر آگاه شد، بربختک خشم گرفت و فرمان داد تا بینی او را ببرند و دماغی گلین از خاک آغشته به آب زندگانی، به جای آن بگذارند. از آن پس کلاغ (عمر طولانی) و بختک زندگی جاودانه یافت. داستان بختک و اسکندر ـ به شرحی که گذشت ـ در هیچ یک از آثار معتبر چون شاهنامه فردوسی، اسکندرنامه نظامی و خردنامه اسکندری جامی و کتابهای قصص انبیا نیامده است. بیماری کابوس بختک مترادف کابوس نیز به کار رفته است. مطابق طب قدیم، کابوس نوعی بیماری است که بر خفتگان عارض می شود. خفته کابوس زده بدنش به ناتوانی و سستی می گراید و دچار خفگی می شود و زبانش بند می آید و پس از بیداری نیز تا مدتی نمی تواند حرکت کند و سخن بگوید. اطبای قدیم، علت کابوس زدگی را بخار مواد غلیظِ خونی یا بلغمی یا سودایی دانسته اند که به هنگام خواب و سکون اندام، ناگهان به سوی دماغ یا مغز بالا می رود و شخص خفته را فرو می گیرد. همچنین کابوس زدگی را مقدمه صرع، سکته و مانیا دانسته اند. برخی نیز می گویند کودکان و نوجوانانی که بر اثر جست وخیز بسیار، جسم و روحشان سخت تحریک می شود، به هنگام خواب دچار کابوس می شوند. بختک به زبانهای مختلف ...
معنی کلمه بختک در ویکی واژه
کابوس. موجودی خیالی.
جملاتی از کاربرد کلمه بختک
از مهمترین اختلالات خواب، بیخوابی و فلج خواب یا بختک است.
بختکم شورک از آن زلفک شورانگیزک سخنش تلخک و شیرین لبکش شکّرکی